تریلر با نمایی از سینترا آغاز میشود، قبل از اینکه نیلفگارد به آن حمله کند. هدف از نشان دادن این شهر زیبا و سپس نشان دادن سوختن و نابود شدن آن، اشارهای به زندگی سیری است. شخصیتی که به عنوان یک شاهزاده هر چیزی که بخواهد دارد اما خیلی سریع و تنها در یک روز تمام آنها را از دست میدهد.
قبل از خواندن مقاله باید حتما تریلر نهایی فصل اول را دیده باشید.
تریلر نهایی نیز در همین صفحه قرار دارد.
در سکانس بعدی ملکه کلنته که از آمدن ارتش نیلفگارد به خاطر سیری آگاه است به او و تمام گارد سلطنتی سینترا یادآوری میکند که سیری توله شیر و وارث تاجوتخت سینترا است.
در این تریلر همچنین متوجه میشویم که سینترا چگونه از آمدن ارتش نیلفگارد آگاه میشود. گرالت پس از دیدن ارتش بزرگ نیلفگارد در کوهستان آمل که مانند دریایی مشکی و طلایی است به سینترا میرود تا به ماوسک اطلاع دهد.
در این تریلر به دو اعضای مهم ارتش نیلفگارد، کهیر و فرینجیلا نیز به خوبی پرداخته میشود و همانطور که لورن اشمیت هیسریک (شورانر سریال) قبلا اعلام کرده بود ما با این شخصیتها نیز به خوبی آشنا میشویم و دلایل کارهایشان و تصمیماتی که میگیرند را درک میکنیم. چیزی به نام خیر و شر وجود ندارد و هر اتفاقی یک دلیل منطقی دارد.
در سکانس بعدی ملکه کلنته و پادشاه ایست را به همراه ارتش سینترا در مارناردال میبینیم که در انتظار ارتش نیلفگارد هستند. با اینکه سربازان سینترا از نیلفگارد مجهزتر و آموزشدیدهتر هستند اما حریف تعداد بالای آنها نمیشوند و شکست میخورند، کلنته نیز چارهای جز عقبنشینی کردن ندارد. پس از عقبنشینی ارتش سینترا، نیلفگارد با منجنیقهای جادویی و آتشین به شهر حمله کرده و آن را به آتش میکشد. اینجاست که کلنته برای اولینبار به سیری در مورد سرنوشتش و گرالت میگوید و به سر لازلو دستور میدهد تا سیری را بدون دیده شدن از سینترا خارج کند. در این حین ارتش نیلفگارد نیز خط دفاع سینترا را میشکند و وارد شهر میشود. نکتهٔ جالب این سکانس حضور داشتن گرالت در آنجا و جنگیدنش با سربازان نیلفگارد است، احتمالا او نظرش تغییر کرده و به سینترا میآید تا سیری را پیدا کند اما سیری که این موضوع را نمیداند از سینترا فرار کرده و آنها یکدیگر را پیدا نمیکنند.
در سکانس بعدی شخصیتی میگوید: دختره رو واسم زنده بیار. این شخصیت میتواند فیلد مارشال یا حتی شخص امیر وار امریس باشد که به کهیر دستور میدهد تا هر چه سریعتر سیری را پیدا کند. سیری در اکثر داستانش درون جنگل بروکیلون و در حال فرار از دست دشمنانش است و کهیر نیز او را دنبال میکند. اتفاقات این شب تاثیر زیادی بر روی سیری میگذارند و باعث میشوند او مدتها کابوس ببیند که یکی از آنها را در تیزر معرفی سیری و این تریلر دیدیم.
سکانس مهم بعدی مربوط به شخصیت اصلی دیگر سریال، ینفر از ونگربرگ است. این سکانس مربوط به قسمت ششم و داستان مرزهای ذهن است که گرالت و ینفر در کنار یکدیگر میجنگند. در ابتدای این سکانس و ورود ینفر حتی شوالیه آیک از دنزل را در کنار او میبینیم.
سپس انجمن برادری جادوگران را میبینیم که در حال برنامهریزی و نقشه کشیدن برای متوقف کردن نیلفگارد هستند، تسایا نیز به همین دلیل از ینفر که جز قدرتمندترین جادوگران کانتیننت است میخواهد به آنها ملحق شود. تقریبا تمامی جادوگران مهم و معروف دنیای ویچر مانند تسایا، ینفر، تریس، سابرینا، ویلگهفورتز و… در این محفل حضور دارند. همانطور که انتظار میرفت ینفر چندان طرفدار انجمن برادری جادوگران نیست اما در نهایت او نیز راضی میشود برای مقابله با نیلفگارد و محافظت از پادشاهیهای شمال به تپههای سادن برود. سکانس بعدی که مربوط به مبارزه کردن کهیر و ویلگهفورتز است نیز احتمالا در همین تپههای سادن اتفاق میافتد.
در سکانس بعدی جادوگر قدرتمند دیگری را میبینیم، فرینجیلا ویگو که پس از فتح شدن وطنش توسان توسط نیلفگارد، به آنها ملحق میشود. او به خوبی با جادوگران شمالی آشناست و شکست دادن آنها را یک وظیفهٔ شخصی میداند.
در سکانس بعدی تغییر کردن طرز فکر گرالت را میبینیم. او در حال قبول کردن سرنوشتش است و میخواهد سیری را پیدا کند.
در سکانس پایانی تریلر نیز یکی از لحظات کلاسیک گرالت و یسکیر (دندلاین) را میبینیم که رابطهٔ جالب و طنز آنها را به خوبی نشان میدهد.