فرینجیلا ویگو جادوگری نیلفگاردی و یکی از دو نیلفگاردی عضو محفل جادوگران به همراه هموطنش اثیر وار آناهید بود، او همچنین با آنا هنریتا از توسان ارتباط فامیلی دوری داشت. چشمان سبز و موهای مشکلی کوتاه نمونههایی از زیبایی ذاتی فرینجیلا بودند. در جنگ شمالی اول، فرینجیلا در کنار ارتش نیلفگارد در نبرد تپه سادن جنگید و در همان نبرد او ینفر را که در جبهه مقابل بود، کور کرد.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
رنگ مو | مشکی |
رنگ چشم | سبز |
پوست | رنگ پریده |
نژاد | انسان |
جنسیت | مونث |
ملیت | توسان (؟) |
حرفه | جادوگر |
وابسته به | محفل جادوگران |
تواناییها | جادو |
معشوقه | گرالت از ریویا (کوتاه) |
نسبت فامیلی | آرتوریوس ویگو (عمو) آنا هنریتا (عمو یا دایی زاده) سیلویا آنا (عمو یا دایی زاده) لوکریشا ویگو (نامشخص) |
زندگینامه
وقتی گرالت به همراه گروهش به توسان رسیدند، فرینجیلا رابطه عاشقانهای را با گرالت شروع کرد و هر کاری از دستش بر میآمد انجام داد تا گرالت قلعه را ترک نکند. در حالی که گرالت کمی احساس علاقه نسبت به فرینجیلا داشت ولی او نمیتوانست ینفر را از ذهنش خارج کند حتی کار به جایی رسید که گرالت در زمانی که در حال عشق بازی با فرینجیلا بود به جای صدا زدن نام او، اسم ینفر را به کار برد!
اثیر وار آناهید کسی بود که به فرینجیلا پیشنهاد عضویت در محفل جادوگران را داد. در همین دیدار فرینجیلا از اینکه اثیر به ظاهر خود رسیده بود تعجب کرد به خاطر اینکه قبل از آن او هرگز توجهی به ظاهر خود نداشت، اثیر در مقابل اشاره کرد که فرینجیلا برخلاف چیزی که بین جادوگران نیلفگاردی رایج بود، به آراسته و زیبا بودن خود توجه خاصی داشت. (در نیلفگارد اعتقاد بر این بود که جادوگران باید بر کار خود تمرکز کنند و اگر به ظاهرشان اهمیت دهند آدمهای سطحیای هستند). این دو قبل از اینکه به جلسه محفل جادوگران بروند درباره اتفاقات دربار نیلفگارد بحث کردند.
آنها به مونتهکالوو تلپورت کردند و در آنجا سایر اعضای محفل را دیدند. ینفر به محض دیدن فرینجیلا، او را شناخت. در زمان استراحتی که بین جلسه داده شد، فرینجیلا توانست ینفر را تنها گیر بیاورد و چون میدانست که ینفر سعی دارد فرار کند تا به سیری برسد، ینفر را راهنمایی کرد تا بتواند محافظ غیرقابل نفوذ مونتهکالوو را دور بزند.