زمان زیادی تا انتشار فصل سوم سریال ویچر باقیمانده، اما این موضوع جلوی طرفداران را برای گمانهزنی در مورد ماجراجوییهای پیش روی گرالت، سیری و ینفر در این فصل را نگرفته. البته تغییرات فصل دوم نسبت به کتاب باعث شده تا پیشبینی اتفاقات فصل سوم مشکلتر شود، ولی با این حال بر اساس آنچه تا به حال توسط سازندگان سریال منتشر شده و داستان کتاب موعد تحقیر که منبع اصلی اقتباس فصل سوم است، میتوان یک روند کلی برای فصل سوم پیشنهاد داد.
اما پیش از آنکه حدسهایمان را با شما در میان بگذاریم، اجازه دهید خلاصه داستان فصل سوم را دوباره یادآوری کنیم:
در حالی که پادشاهان، جادوگران و جانوران کانتیننت همگی به دنبال گرفتن سیری هستند، گرالت او را مخفی میکند و مصمم است تا از خانوادهٔ جدیدش در برابر تمام کسانی که آن را تهدید میکنند دفاع کند. ینفر نیز که حالا وظیفهٔ آموختن جادو به سیری را دارد، آنها را به سمت قلعهٔ امن آرتوزا هدایت میکند و امیدوار است در آنجا با قدرتهای سیری بیشتر آشنا شود؛ اما در آنجا با میدان مبارزهای پر از فساد سیاسی، جادوی سیاه و خیانت مواجه میشوند. آنها باید با تمام وجود مبارزه کنند، یا ریسک از دست دادن یکدیگر را برای همیشه به جان بخرند.
بسیاری از سکانسهای بهٔادماندنی فصل اول در آرتوزا و در خط زمانی ینفر بودند و حالا به نظر میرسد در فصل سوم سکانسهای این لوکیشن حتی بیشتر از فصل اول باشند.
خانواده درمانی
فصل دوم با وضعیت پیچیدهای برای گرالت، سیری و ینفر به پایان رسید. اگر احیانا فراموش کردهاید، ینفر قصد داشت با قربانی کردن سیری جادوی از دست رفتهاش را دوباره به دست آورد و سیری که توسط ولث میر تسخیر شده بود در کر مورهن خون به راه انداخت. این اتفاقات زخمهایی به جا گذاشتهاند که خانوادهٔ تازه شکلگرفتهشان برای التیام پیدا کردن آن باید به هم زمان دهند. فستیوال بلتین، که به نظر میرسد آن را در اولین قسمتهای فصل سوم خواهیم دید فرصت خوبی برای در کنار هم بودن آنها و گفتوگو در مورد اتفاقات گذشته است. یکی دیگر از این فرصتها، تمرین جادوی سیری با ینفر است که در کتابها اهمیت زیادی در شکل گرفتن رابطهشان داشت، اما از فصل دوم سریال حذف شده بود.
ورود امپراتور به میدان
هر چیزی را از پایان فصل دوم فراموش کرده باشید، بعید است افشای پایانی آن را به یاد نیاورید که در آن مشخص شد دونی (پدر سیری) همان امپراتور نیلفگارد، امیر وار امریس است. فصل سوم احتمالا به توضیح این ماجرا و همینطور دلیل اینکه چرا پیشگویی نیلفگاردی او را «شعلهٔ سفید» مینامد بپردازد.
در این خط داستانی، شخصیت جدیدی با نام ترین نیز اضافه خواهد شد که خوانندگان کتاب او را با نام «سیری بدلی» میشناسند. سیری بدلی، دختری است که شباهت ظاهریاش به سیری باعث میشود تا نیلفگارد از او استفاده و ادعا کنند سیری را تصاحب کردهاند. البته نویسندگان سریال پا را از این نیز فراتر گذاشتهاند و آنطور که در توصیف این شخصیت آمده، ترین ظاهرا تحت شستوشوی مغزی قرار گرفته و واقعا باور دارد که سیری است.
جادوگران جزیره ثاند
هستهٔ اصلی داستان فصل دوم حول محور شخصیت ولث میر میچرخید، اما در فصل سوم، جادوگران قدرتمندتر از همیشه باز خواهند گشت تا نقشآفرین اصلی جریانات سیاسی کانتیننت باشند. فاتحان نبرد سادن، بزرگترین مانع نیلفگارد هستند که سودای سلطه بر کانتیننت را در سر دارد. اتفاقات کتاب سرشار از تنشها و رسوایی است و طبق خلاصهٔ فصل سوم، آرتوزا میدان مبارزهای پر از فساد سیاسی، جادوی سیاه و خیانت خواهد بود. با توجه به بازگشت ولفگنگ استگمن (طراح سکانسهای اکشن بلاویکن در فصل اول) و بهبود کامل هنری کویل از مصدومیت، بعید نیست سکانس مبارزهٔ جزیرهٔ ثاند نیز به یکی از بهٔادماندنیترین سکانسهای اکشن سریال تبدیل شود.
فیلیپا ایلهارت و ویلگهفورتز از تاثیرگذارترین جادوگران کانتیننت هستند که در فصل سوم بیشتر به اهمیت آنها پرداخته خواهد شد. خوانندگان کتاب احتمالا آزمایشهای وحشتناک ویلگهفورتز بر روی دختران جوان را برای یافتن راهی با هدف دستیابی به قدرتهای سیری به یاد میآورند. از آنجا که ویلگهفورتز با امپراتور نیلفگارد همکاری میکند، بعید نیست شستوشوی مغزی سیری بدلی نیز توسط ویلگهفورتز انجام شده باشد. طبق گفتههای لورن اشمیت هیسریک (شورانر سریال) دست ویلگهفورتز در فصل سوم حداقل برای مخاطبین تا حد زیادی رو خواهد شد.
خوانندگان کتاب همچنین میتوانند منتظر پیوستن کیرا متز و مارگاریتا لونتیه به جادوگران کانتیننت باشد.
سازمان اطلاعات ردینیا
سیاست از مهمترین عناصر پیشبرد داستان در جهان ویچر است و فصل دوم نیز بیشتر از فصل اول به تنشهای سیاسی کانتیننت پرداخت. دیالوگ فولتست، پادشاه تمریا، به ویزیمر، پادشاه ردینیا، در فصل دوم در مورد جادوگران، «قابل اعتمادترین مشاوران ما، روزبهروز غیرقابلاعتمادتر میشوند.»، اشارهایست به اینکه شاهد تیره و تار شدن روابط پادشاهان و جادوگران خواهیم بود.
از مهمترین دستهای پشت پرده در کانتیننت، سیگسموند دیکسترا رییس سازمان اطلاعات ردینیا و شریک جرم او فیلیپا ایلهارت هستند. با پیشروی داستان، اهمیت این دو نیز بیشتر شده و تا نزدیکترین دوستان گرالت نیز نفوذ خواهند کرد (البته که منظور از دوستان نزدیک گرالت، تنها دوستش یسکیر است!) و دیالوگ دیکسترا به فیلیپا در قسمت پایانی فصل دوم «شاعر را پیش من بیاور، زمان آن رسیده تا از ولینعمتش قدردانی کند.» تایید کنندهٔ همین موضوع است.
یکی از تستهای بازیگری فصل سوم شامل رد و بدل شدن دیالوگی میان یسکیر و ردووید، برادر پادشاه ردینیا بود و علیرغم اینکه متن دیالوگها میتوانند فقط با هدف تست بوده باشند، اما نشان از درگیر شدن یسکیر با جریانات سیاسی ردینیا در فصل سوم دارند.
اسکویاتل
فرانچسکا به انتقام خون نوزادش، کودکان ردینیایی را به قتل رساند و فصل دوم الفها را در جای نگران کنندهای رها کرد، با این روند باید منتظر تشکیل گروه چریکی اسکویاتل باشیم که به نام آزادی الفها، از زیر پا گذاشتن هیچکدام از اصول اخلاقی واهمه ندارند. با اینحال روابط داخلی الفها نیز بدون تنش نخواهد بود و شخصیت جدیدی که در فصل سوم اضافه میشود و در کتابها نبوده، به نام گالتین، رهبری فرانچسکا فایندبر را به چالش خواهد کشید.
اسکویاتل ممکن است در خط داستانی اصلی نیز حضور داشته باشند و اینبار هم یکی دیگر از اتفاقات جاماندهی کتاب، جایی که گرالت و سیری از شیراود، قصر ویرانشدهٔ الفها، دیدار میکنند در فصل سوم آورده شود.
زمینهسازی برای تشکیل سه گروه در فصل چهارم
در جهان ویچر، سه گروه اصلی وجود دارند که بدون شک محبوبترین آنها گروه گرالت یا هانزا است. معرفی شخصیت میلوا که در ابتدای کتاب غسل تعمید آتش به گرالت ملحق میشود باعث شده تا احتمال شکلگیری هانزا را در انتهای فصل سوم افزایش دهد، یا حداقل زمینه را برای آن مهیا کند. شخصیت میلوا شکارچیای نترس و با استعداد توصیف شده و مهارت کمانداری دقیق به همراه استعداد ذاتی برای بقا او را تبدیل به حریفی قدرتمند برای خطرات بسیار کانتیننت کرده است.
گروه بعدی، گروه موشها هستند که ویژگیهای بحث برانگیزی در کتاب دارند، ولی شاید در سریال شاهد نسخهٔ ملایمتری از آنها باشیم. این گروه به دزدی از ثروتمندان میپردازند تا نیازهای مادی خود را ارضا کند و برخی مواقع نیز به فقرا کمک میکنند. فصل سوم با معرفی میسل، زمینه را برای آشنایی با گروه موشها نیز فراهم کرده و نزدیکترین عضو گروه به سیری نیز همان میسل است. شخصیت میسل سرسخت، به همه مشکوک و خواهان انتقام توصیف شده تا اینکه یک ملاقات اتفاقی همهچیز را تغییر میدهد.
گروه آخر نیز محفل جادوگران است. این گروه متشکل از جادوگران زنی است که از راس کار بودن مردان به ستوه آمدهاند و تحت رهبری فیلیپا ایلهارت زمام امور را به دست میگیرند.
کلام آخر
طرفداران سریال بیصبرانه منتظر اتفاقاتی هستند که پایهریزی آنها در فصل دوم انجام شد. البته غافلگیریهای فصل دوم نیز باعث شده تا انتظارات برای اتفاقات پیشبینینشده و پیچشهای داستانی، بیشتر از هر زمان دیگری باشد. به گفتهٔ شورانر سریال، لورن اشمیت هیسریک، موعد تحقیر کتاب مورد علاقهٔ اوست و همین موضوع میتواند خبر خوشحالکنندهای برای طرفدارانی باشد که از برخی تغییرات فصل دوم نسبت به کتاب راضی نبودند. در انتها باید دید سازندگان سریال اینبار نیز میتوانند به وعدههای خود عمل کنند یا خیر…