بعد از مدتها انتظار بالاخره تیزری از سریال مورد انتظار ویچر منتشر شد و به نظر اکثر طرفداران این تیزر حق مطلب را ادا کرد و حتی انتظارات از این سریال را بالاتر برد، این تیزر حتی خورندگان و جوندگان کتابهای ویچر را در بهت و شگفتی فرو برد و از همان ابتدا تفاوتهای خود را با منبع اقتباسش به رخ کشید، تا اثبات کند که چرا نیاز است سریالی اقتباسی از مجموعه رمانهای ویچر ساخته شود.
قبل از خواندن مقاله باید حتما تیزر فصل اول را دیده باشید.
تیزر نیز در همین صفحه قرار دارد.
کلیت تیزر منتشر شده حول سه شخصیت اصلی سریال، یعنی؛ گرالت، ینفر و سیری میگردد، اما شاید موضوعی که در تیزر دیشب برای کسانی که کتابهای ویچر را خوانده بودند، تازه و شگفتانگیز به نظر میرسید، پرداختن بسیار خوب به گذشتهٔ شخصیتها و به خصوص پرداختن به گذشتهٔ شخصیت ینفر بود. در کتابها به گذشتهٔ ینفر تنها به واسطه یک سری فلشبکها و رویاها پرداخته میشود، ولی انگار همانطور که نویسندهٔ اصلی سریال در مصاحبهٔ اخیرش گفته بود، قرار است گذشتهٔ شخصیتها را به صورت زنده نمایش دهند تا مخاطبان بتوانند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند.
در تیزر سریع و هیجانانگیزی که منتشر شد، نکات و اشارههای فراوانی به خصوص برای طرفداران این مجموعه وجود دارند. پس در ادامه به بررسی این نکات خواهیم پرداخت و البته در این متن از اسپویل کردن و لو دادن داستان خودداری شده است.
تیزر با سکانسی از راه رفتن محتاطانهٔ گرالت در بازار شهری آغاز میشود، این سکانس قطعا برای خوانندگان کتاب آشنا به نظر میرسد و به خوبی همان اتمسفر را منتقل میکند، به احتمال بسیار بالا این سکانس مرتبط با داستان شرارت کمتر است، البته سکانسهای دیگری نیز در طول سریال به این داستان اشاره میکنند.
در نمای بعدی گرالت در حال مبارزه با موجودی عجیبالخلقه است، از مکان مبارزه به راحتی میتوان حدس زد که این همان قسمت مربوط به داستان کوتاه ویچر است، داستانی که گرالت با یک استریگا مبارزه میکند. بر طبق این سکانس میتوان گفت، فضاها و اتمسفر ترسناک آن داستان به خوبی در سریال پیادهسازی شدهاند.
در سکانس بعدی گرالت زخمی و خسته را میبینیم که در حال راه رفتن است و مردم ترسیده هم خودشان را از او دور میکنند، باز هم این سکانس به داستان شرارت کمتر اشاره دارد.
چینش این سه سکانس در تیزر به زیبایی انجام شدهاند، اولا اینکه راوی این سه سکانس با راوی بقیه نماها متفاوت است، صدایی گرم که واقعا مشخص نیست برای چه کسی میتواند باشد که دربارهٔ داستان ویچرها صحبت میکند. همینطور که راوی از داستان ویچرها میگوید ما هم در سه صحنه متفاوت داستان زندگی آنها را میبینیم، آمادگی پیش از نبرد، مبارزه و پیروزی که البته با جراحات و نفرت مردم همراه است. ترکیب دو داستان متفاوت در این سه صحنه بسیار جالب هستند، قبل و بعد از مبارزه مربوط به داستان شرارت کمتر و خود مبارزه مربوط به داستان ویچر.
در صحنهٔ بعدی راوی تیزر عوض میشود، این راوی در واقع ایسترد معشوقهٔ سابق ینفر است، او دربارهٔ الفها و کشمکش آنها با انسانها صحبت میکند. در این صحنه سیری را میبینیم که در جنگل بروکیلون در کنار درایادها ایستاده است که خب این صحنه مربوط به داستان شمشیر سرنوشت میشود. جلوههای ویژه جنگل بروکیلون نسبت به سایر صحنههایی که در تیزر دیدیم، ضعیفتر به نظر میرسد، ولی نباید فراموش کرد که سازندگان مدت زمان زیادی برای بهبود جلوههای ویژه دارند. در این صحنه یکی از موارد دیگر قابل بحث سیاهپوست بودن برخی از درایادها است، سیاهپوست بودن این پریان جنگل، دور از ذهن به نظر نمیرسید و قطعا آسیبی به سریال و یا ذهنیت بینندگان وارد نمیکند.
در نمای بعدی یک سوار زن سیاهپوست به همراه تعدادی از سربازان نیلفگارد را میبینیم، با توجه به بازیگر نفش فرینجیلا، این زن سیاهپوست قطعا فرینجیلا ویگو، یکی از جادوگران محفل است، همراهی او با سربازان نیلفگارد با توجه به اینکه او در جبهه نیلفگارد میجنگد، کاملا قابل انتظار بود.
شاید سورپرایز این تیزر از این صحنه آغاز میشود، جایی که ینفر را کنار استاد او، تسایا، میبینیم. ینفری که آشفتهحال و مریض به نظر میرسد. طرفداران مجموعه ویچر قطعا چنین صحنههایی را به یاد ندارند، ما همیشه ینفر را در کمال قدرت و اعتماد به نفس دیدیم، ولی در سریال قرار است گذشتهٔ او را که تنها قبل از این در طی کابوسهای او دیده بودیم، به صورت کامل مشاهده کنیم. درباره این صحنه و کج بودن دهان ینفر باید به کابوسهای او برگردیم، ین قبل از اینکه جادوگری توانمندی که میشناسیم بشود، در اصل یک گوژپشت بوده و مشکلات ژنتیکی زیادی داشته، تا جایی که این مشکلات بر روح و روان او تاثیر منفی بالایی گذاشته بود، ولی او به کمک یک جادوگر و یک استاد بزرگ به نام تسایا که در این صحنه نیز او را میبینیم، به این شخصی که در حال حاضر میشناسیم تبدیل شده است.
در صحنهٔ بعدی دوباره گرالت را میبینیم که گویا دارد پنهانی کسی را دنبال میکند.
در نمای بعدی تسایا از جادو استفاده میکند و اجسام را حرکت میدهد، برای طرفداران در سریال بحث اینکه چگونه در سریال جادو را نشان میدهند بسیار مهم بوده است، با توجه به این سکانس و سکانسهای بعدی میتوان گفت سازندگان سعی کردهاند هر چه بیشتر جنبههای فانتزی اثر را کم کنند و آن را واقعیتر نشان دهند و البته این کارشان با توجه به مدیوم تلویزیون کاملا قابل درک است و همچنین اکثر طرفداران از این کار راضی هستند.
در نمای بعدی مرد مرموزی را میبینیم که شمشیرش را بیرون میکشد، با توجه به تاریک بودن صحنه حدس دقیقی نمیتوان زد که او کیست، شاید بتوان گفت با توجه به فرم موها و صورت او، این مرد میتوان ویلگهفورتز باشد، البته با توجه به مکان و داشتن شمشیر این فرضیه احتمالا غلط باشد و شاید بتوان گفت این شخصیت کهیر است.
در نمای بعدی سربازان سینترا را میبینیم، اولین چیزی که در این صحنه خودنمایی میکند زره این سربازان است، زره آنها واقعا زیبا به نظر میرسد، در این نما و نمای بعدی اتفاق ناگواری در حال رخ دادن است.
در صحنهٔ بعد بالاخره چهرهٔ راوی این چند سکانس را میبینیم، منظورم ایسترد، معشوقهٔ ینفر، است که در حال صحبت کردن با ین است، ینفر کماکان در این صحنه مشکلاتش را دارد.
راوی تیزر دوباره عوض میشود و از ایسترد به تسایا تغییر میکند و همچنین سکانسهای بعدی تیزر حول ینفر میگردند، در نمای بعدی آرتوزا در جزایر ثاند را میبینیم، این صحنه یکی از صحنههای زیبای تیزر است و جلوههای ویژه قویای دارد، این نما دوباره به ما یادآوری میکند که در حال دیدن تیزری از حماسهای بزرگ هستیم.
در سکانس بعدی تسایا را میبینیم که به عنوان استاد آرتوزا در حال آموزش به شاگردانش است، در این نما ما علاوه بر تسایا چهرهٔ یکی دیگر از جادوگران، یعنی؛ سابرینا را میبینیم. طراحی صحنه در این نما به خوبی انجام شده و میتوان دید که سازندگان به جزئیات بسیار توجه کردهاند.
در سکانس مهم بعدی سیری مصمم را میبینم، که در محیطی برفی در حال راه رفتن است و بلافاصله در نمای بعدی شاهد سوختهشدن پرچم سینترا هستیم، ترکیب این دو صحنه در کنار هم بسیار زیبا است.
سکانس بعدی نیز یکی دیگر از صحنههای بحثبرانگیز و زیبای تیزر است، نمایی از بالا که انسانهایی را نشان میدهد که دور یک آتش نشستهاند، اما بحث سر این است که که اینها چه کسانی هستند، دو حدس محتمل وجود دارد، اول اینکه این نشستی است که پادشاهان شمالی کنار هم جمع شدهاند که البته این گزینه محتملتر است و یا اینکه این نشستی از انجمن برادری جادوگران است.
در نمای بعدی دوباره آنیا چالوترا در نقش ینفر هنرنمایی میکند، در این سکانس شاهد کشمکشهای درونی ین هستیم، او در حال دیدن خود در آینه است ولی ناگهان آینه را میشکد، او همچنان در این صحنه مشکلات ذهنی و جسمیاش را دارد، اما این سکانس نشان میدهد که او میخواهد تغییر کند و از شخصیت حال حاضر خود عبور کند.
نمای بعدی به نظرم زیباترین و خشنترین نمای سریال است، واگنی را در برف میبینیم که اطرافش کُشتوکُشتار فجیعی رخ داده است، اما دو نفر از داخل واگن زنده بیرون میآیند، درباره هویت آن دو نفر فعلا چیزی نمیتوان گفت. یکی از شگفتیهای این صحنه علامتی است که خونها شکل دادهاند، اگر دقت کنید با خون به صورت تصادفی نماد امپراتوری نیلفگارد (نماد خورشید بزرگ) یا بهتر بگویم نماد جنگ کشیده شده است.
در صحنه بعدی گرالت را میبینیم که در حال استفاده از زنجیر است، کتابخوانها قطعا زنجیر را به یاد دارند، این صحنه همانطور که از محیطش نمایان است، باز مربوط به داستان کوتاه ویچر و مبارزه با استریگا است.
دوباره راوی تیزر عوض میشود و به تریس مریگولد تغییر میکند و همچنین صحنههای بعدی حول گرالت میچرخد، در نمای زیبای بعدی گرالت را میبینیم که به همراه رفیق وفادارش، روچ، در حال تاختن در جادهٔ زیبایی است، در صحنه بعدی دوباره گرالت را در کاخی متروکه میبینیم که باز به داستان کوتاه ویچر اشاره دارد و بلافاصله در نمای بعدش دست موجود کریهی را میبینیم که این موجود همان استریگا است.
در سکانس بعدی تریس برای بار اول نمایان میشود، او در حال صحبت کردن با گرالت مجروح است (به نظر میرسد نقش ننکه را در داستان آوای خرد، به نوعی تریس ایفا میکند)، در همین حین که تریس درباره سبک زندگی به نوعی نکبتبار گرالت صحبت میکند، در تیزر نمایی از پول گرفتن گرالت (پول گرفتن به ازای کُشتن هیولا) پخش میشود، در سکانس بعدی گرالت که الحقوالانصاف بدن فوقالعاده آمادهای دارد! جواب تریس را میدهد و میگوید خودش از سبک زندگیاش راضی است و زندگیاش همانطور که باید باشد، است. در این سکانس برای اولین بار صدای هنری کویل را در نقش گرالت میشنویم، واقعا باید گفت که صدای او در نقش گرالت خیلی خوب نشسته است. در ادامه باز نمایی از گرالت در کاخ متروکه میبینیم.
دوباره راوی تیزر عوض میشود و به ماوسک یا همان اروین تغییر میکند و همچنین سکانسهای بعدی حول شخصیت سیری میچرخند، در اولین سکانس کاخ سینترا را میبینیم، ملکه کلنته در مرکز این نما قرار دارد و سیری نیز سمت راست او است، بقیه فرماندهان نیز به صف کنار هم ایستادهاند. در کل میتوان گفت سکانسهای مربوط به کاخ سینترا بسیار باشکوه هستند. در نمای بعدی چهرهٔ سیری را میبینیم که برق چشمانش به خوبی بیانگر توصیفاتی است که ماوسک احتمالا از مادر او میکند، ماوسک میگوید این بچه خارقالعاده است و ما بلافاصله چهرهٔ مصمم شیر بچهٔ سینترا، سیری، را میبینیم، این جزئیات کیفیت تیزر را خیلی بالا برده است.
در صحنهٔ بعدی ماوسک را میبینیم که دارد با گرالت احتمالا دربارهٔ پاوتا صحبت میکند، اما این صحنه در کتابها جایی ندارد، مکان گفتوگو کاخ ویران شدهای است، گرالت و ماوسک نیز وضع آشفتهای دارند، شاید بتوان گفت این صحنه در کاخ سینترا اتفاق افتاده، جایی که گرالت بعد از اتفاقات داستان تعیین پاداش با ماوسک دربارهٔ پاوتا، مادر سیری صحبت میکنند. در این صحنه گرالت هنوز لباس مهمانی را بر تن دارد پس میتوان گفت فرضیه مطرح شده تا حد زیادی درست است.
در صحنهٔ بعدی عجیبترین و شاید خوشگلترین سکانس را مشاهده میکنیم، سیری وسط بیابان است و روبهروی او درختی بینهایت عظیم و زیبا وجود دارد، کسانی که کتابها را کامل خواندهاند با این بیابان و درخت آشنایی دارند، اما عجیبی ماجرا این است که این صحنه در فصل اول چه کار میکند، محتملترین گزینهای که ما به آن معتقدیم این است که احتمالا این صحنهای از رویا و یا آیندهبینی سیری است. همچنین این صحنه به خوبی وضعیت سیری را توصیف میکند، دخترکی تنها که با دشواریهای زیادی باید دست و پنجه نرم کند.
میرسیم به سکانسهای فوقالعادهٔ تبدیل ینفر، تبدیل شدن از یک انسان ضعیف به یک جادوگری بسیار قدرتمند. تسایا به عنوان استاد و محرک ینفر در این چند سکانس نقش پررنگی دارد، او ینفر را هدایت میکند و به سمت قدرتهای درونیاش سوق میدهد. در اولین صحنه ینفر چشمانش را میبندد تا قویترین زن جهان را تصور کند و در نمای بعدی بلافاصله ینفر قدرتمند و مصمم را میبینیم که گویا در حال مبارزه است (احتمالا در نبرد سادن هیل)، بعد از این نما، دوباره به سکانس اول برمیگردیم، اینبار ینفر چشمان بنفش خود را باز میکند و مشخص است چیزی در درون او میخواهد تغییر کند. بعد از آن دوباره صحبتی از تسایا داریم و در نمای بعدی یکی از بهترین سکانسهای تیزر را میبینیم، ینفر فریاد میکشد و در پیشزمینه چیزی آتش میگیرد، ترکیب فریاد ینفر و آن آتش طوری چیده شده که گویا این آتش از درون ینفر شعلهور شده است.
بعد از عبور از سکانسهای ینفر، صحنههای نبرد نمایان میشوند، در صحنه اول سربازان نیلفگارد در حال حمله کردن هستند، حالا به طور قطع مشخص نیست که این سکانس مربوط به نبرد سادن هیل است یا مربوط به جنگ بین نیلفگارد و سینترا، ولی در صحنهٔ بعدی ملکه کلنته را در لباس رزم میبینیم، او در دل نبرد است، اما قیافهاش دیگر شبیه شیر سینترا نیست و مشخص است که در شوک ارتش امپراتوری نیلفگارد قرار گرفته است.
در صحنه بعدی سیری را میبینیم که در کاخ سینترا است ولی گویا از دیدن چیزی ترس او را فرا میگیرد، در نمای بعدی سربازان نیلفگارد در قصر سینترا میتازند و مشخص میشود که چرا سیری اینقدر ترسیده است.
دو سکانس بعدی نیز از آن ترکیبهای هنرمندانه و هوشمندانه هستند، در اولی میبینیم که سیری به دلیلی چشمهایش را سریع میبندد، انگار که میخواهد کاری انجام دهد. در نمای دوم میبینیم که عدهٔ زیادی به خاطر جادو پرتاب میشوند، این سکانس در کاخ سینترا و مربوط به داستان تعیین پاداش است، ترکیب این دو سکانس باعث شده که عدهٔ زیادی به اشتباه فکر کنند سیری کسی است که آن افراد را با فریادش به عقب پرتاب میکند، اما واقعیت آن است که در سکانس دوم مادر سیری، پاوتا است که از قدرتش استفاده میکند. یکی از نکات جالب صحنهٔ دوم، حضور دونی کنار پاوتا است، دونی در واقع شوالیهای است که به خاطر نفرینی قیافهاش شبیه یک جوجهتیغی میشود، با دقت روی این نما میتوانید او را پیدا کنید.
در صحنهٔ بعدی دختری با ردای قرمز در حال فرار کردن به سمت جنگل است، احتمالا این دختر سیری است که در داستان چیزی بیشتر در حال فرار کردن است. دو صحنهٔ فرار برای سیری وجود دارد و تنها میتوان با رنگ ردای او تفاوت آنها را مشخص کرد، در صحنهای که او در جنگل بروکیلون بود، ردای آبی داشت و در صحنهٔ فراری که در جنگل برفی در سکانسهای جلوتر رخ میدهد، او باز ردای آبی دارد، ولی در این صحنه و در صحنهای که سوار بر اسبی در حال فرار از کاخ سینترا است، او ردای قرمز دارد. در سکانس بعدی بالاخره ینفر همیشگی را میبینیم، بسیار زیبا و مصمم، قطعا اگر میشد از طریق فیلم بو را نیز متوجه شد، در این صحنه بوی یاس و انگورفرنگی به مشام همگیمان میرسید.
در سکانس بعدی باز مکالمهای بین گرالت و ماوسک داریم، ماوسک دربارهٔ سرنوشت با گرالت صحبت میکند، به لباس گرالت در این صحنه توجه کنید، همان لباسی است که در مکالمهٔ قبلی با ماوسک پوشیده بود.
در صحنهٔ بعدی شیر سینترا، ملکه کلنته، را متاسفانه در بستر میبینیم، او در کمال تعجب به سیری میگوید که برو و گرالت را پیدا کن، باز کتابخوانها در این صحنه متعجب شدند، زیرا انتظار چنین جملهای را از کلنته نداشتند. با تمام این تفاسیر این تفاوتها نشان میدهند که سریال به خودی خود یک اثر مستقل است.
نمای بعدی، صحنهٔ نبرد گرالت با یک سری آدم است، قطعا با توجه به مکان و لباس گرالت میتوان گفت که این صحنه مرتبط با داستان شرارت کمتر است. هنری کویل در این صحنههای کوتاه مبارزه بسیار خوب عمل کرده و جالب است که بدانید تمام بدلکاری توسط خودش انجام شده. در دو سکانس بعدی دوباره اشارههایی به استریگا و کاخ ویران ویزیما میشود.
در این نما همان صحنهٔ فرار سیری که در بالا اشاره شد نمایش داده میشود، او با ردای آبی است و احتمالا به سمت جنگل بروکیلون میرود.
در این صحنه بالاخره گرالت و ینفر را با هم میبینیم، مکانی که آنها در آن هستند بسیار جای سوال دارد! نگاههای آنیا چالوترا در این صحنه همان فضای و روابط کتاب را دوباره برایمان به ارمغان میآورد، فرضیهای وجود دارد که میگوید این سکانس ممکن است مربوط به رویای گرالت بعد از جدایی طولانی او با ینفر باشد، البته ممکن است این صحنه کاملا واقعی باشد و یکی از تفاوتهای سریال با کتاب به شمار رود.
در دو سکانس بعدی درگیریهای مربوط به داستان تعیین پاداش را در کاخ سینترا میبینیم، اگر به لباس بازیگران دقت کنید به راحتی میتوانید شهروندان جزایر اسکلگ را از بقیه تشخیص دهید. حتی در سکانس سوم میتوانید دونی را اینبار از نمایی نزدیکتر ببینید که واقعا جالب است.
در دو سکانس بعدی سیری را در دو حالت میبینیم، اول وقتی در جنگل بروکیلون محاصره شده است و دوم او با ردای قرمز پشت سواری در حال فرار کردن است. کتابخوانها به دیوارها حتما دقت کنید و کهیر رو توی ذهنتون بیارید!
در دو سکانس بعدی به ترتیب ینفر و گرالت را در حال مبارزه میبینیم، ینفر در آب هوایی بارانی در حال کنش است، البته ممکن است این صحنه مربوط به تمرین کردن ینفر باشد، ولی از نظر ما این صحنهٔ مبارزهٔ او به همراه گرالت با جن در داستان آخرین آرزو است، این فرضیه بر دو پایه است، اولا بر اساس آب و هوای بارانی و دوما به خاطر اینکه ینفر به شخصی میگوید که عجله کن و به احتمال بسیار بالا این شخص گرالت است. اما صحنهٔ مبارزهٔ گرالت مربوط به این نبرد نیست و باز به همان نبرد داستان شرارت کمتر اشاره دارد، در این مبارزه گرالت از نشان آرد استفاده میکند که برای طرفداران بسیار جالب است.
اما در آخرین سکانس شاهد اجرای جادویی توسط جادوگری هستیم که به احتمال زیاد این جادوگر همان استاد ینفر، تسایا، است.
در پایان تیزر نیز گرالت را درون مرداب میبینیم که با یک کیکیمورا روبهرو شده است و چهرهٔ او احتمالا به دلیل آماده شدن برای نبرد و نوشیدن معجون به آن شکل در آمده.
نکته آخر هم اینکه گل سرسبد این تیزر میتواند آنیا چالوترا در نقش ینفر باشد، زیرا انتقادات به این بازیگر بسیار بالا گرفته بودند و گویا بعد از این تیزر به خیلیها اثبات شد که اشتباه میکردند. توانایی این بازیگر را میتوان به راحتی در این تیزر مشاهده کرد، در هر دو حالت قبل از تبدیل شدن و بعد از تبدیل شدن ینفر، آنیا هنرنمایی میکند و اوج این هنرنمایی را میتوانید در سکانسهای تبدیل و یا سکانسهایی که او میخواهد تغییر کند، ببینید.