طبیعت توانایی درک دانش رو نداره، گرالت. ولی ما، جادوگران، این توانایی رو داریم و اگه بتونیم به خوبی درکش کنیم، اون موقع قدرت واقعیش رو بهمون نشون میده…
ویلگهفورتز، موعد تحقیر
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
وضعیت | مُرده (توسط گرالت) |
رنگ مو | قهوهای |
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
ملیت | کوویر و پوویس |
حرفه | دروئید مزدور جادوگر |
وابسته به | انجمن برادری جادوگران دروئیدهای کوویر |
تواناییها | جادو مبارزه با چوب |
زندگینامه
ویلگهفورتز از روگووین یک جادوگر و عضو انجمن برادری جادوگران بود، ینفر او را جوان اما به صورت باورنکردنیای با استعداد توصیف میکرد، ویلگهفورتز فردی خوشتیپ با قد و هیکل خوب بود در کنار صدایی خوب و قدرت بالا در صحبت کردن.
پدر و مادرش او را در یکی از نهرهای لن اکسِتر (پایتخت کوویر) رها کردند تا بمیرد اما دروئیدها او را پیدا و بزرگ کردند. زمانی که با دروئیدها زندگی میکرد، یک جادوگر به آنجا سر میزند و متوجه استعداد ویلگهفورتز میشود و به او میگوید میتواند آنجا را همراه با او ترک کند و جادوگری را بیاموزد. اما ویلگهفورتز پیشنهادش را رد میکند. بعدها خودش دروئیدها را به قصد سفر کردن در دنیا ترک کرد و در این سفر به عنوان مزدور و جاسوس نیز کار میکند. ویلگهفورتز میگوید به خاطر این کارها که شامل سرقت و کُشتن مردم میشد همیشه پشیمان و خجالتزده است. سفر او تبدیل به فرار کردن شد از دست اعدام، زمانی که احساس میکرد به آخر دنیا رسیده با یک زن آشنا شد و رابطهٔ کوتاهی با هم داشتند، پس از اینکه آن زن ترکش کرد بالاخره تصمیم گرفت به جادوگران بپیوندد.
ویلگهفورتز در نبرد معروف سادن هیل، جادوگران پادشاهیهای شمال را رهبری میکرد، و پس از جنگ، یک طرح آتشبس بین پادشاهیهای شمال و نیلفگارد برقرار کرد و در آن زمان رهبر فصل جادوگران به نظر میرسید.
او به شدت جاهطلب و تشنهٔ قدرت بود و به صورت مخفیانه با امیر وار امریس امپراتور نیلفگارد همدست. آنها همدیگر را مدت زیادی و قبل از هرگونه جنگی میشناختند. زمانی که امیر نفرین شده و با نام دونی شناخته میشد. ویلگهفورتز برای دست پیدا کردن به قدرتی نامحدود به این نتیجه رسید که به دختر امیر یعنی سیری و خون لارا دورن که در رگهای اوست نیاز دارد! با کمک هوش بالا و کارهای زیرکانهاش به امیر کمک کرد تا دوباره به تاجوتخت پادشاهی برسد و امیر به او قول داد زمانی که شمال را تصرف کند آن را به ویلگهفورتز میدهد!
او به تلاش برای رسیدن به سیری ادامه داد و در این راه با گرالت مواجه شد، ویلگهفورتز به راحتی گرالت را شکست داد اما قصد کُشتنش را نداشت. به سیری بسیار نزدیک شده بود اما سیری توسط پورتال موجود در برج تور لارا توانست فرار کند و پس از آن پورتال منفجر شده و آسیب شدیدی به ویلگهفورتز رساند (از دست دادن یکی از چشمانش).
ویلگهفورتز پس از این اتفاق به مرز دیوانگی رسیده و و بیشتر وقتش را در قلعهاش میگذراند در حال نقشه کشیدن برای پیدا کردن و استفاده از خون سیری، به همین دلیل او لئو بونهارت، شکارچی جایزهبگیر معروف را استخدام کرد تا سیری را پیدا کند. او نقشه داشت تا خون سیری را وارد بدن خودش کند و قدرتهایش را جذب کند، سیگسموند دیکسترا که در آن زمان یک جاسوس بود متوجه آزمایشهای وحشتناکی شد که ویلگهفورتز روی دختران جوان انجام داده بود. بعدها او توانست ینفر را گروگان بگیرد و او را شکنجه میکرد تا مکان سیری را لو دهد اما این کار فایدهای نداشت. سپس سیری به قصد نجات دادن ینفر با خواست خودش به قلعهٔ ویلگهفورتز رفت که کار شجاعانه اما احمقانهای بود و سیری نیز به چنگ ویلگهفورتز افتاد.
گرالت در آن زمان همراه با گروهش در جستجوی سیری بودند و زمانی که متوجه شد ینفر و سیری هر دو به دست ویلگهفورتز افتادهاند سریع به سمت قلعهٔ او رفت، در آنجا مبارزهٔ سختی صورت گرفت، اکثر افراد شامل ینفر حریف ویلگهفورتز و قدرت بالای جادویش نمیشدند و به راحتی شکست میخوردند. دوست خونآشام گرالت یعنی ریجس، احتمالا قویترین رقیب بود زیرا سرعت بالایی داشت و توانست صورت ویلگهفورتز را زخمی کند اما او هم در آخر توسط جادو، آتش گرفته و سوزانده شد.
حالا تنها گرالت مانده بود، کسی که قبلا یکبار از ویلگهفورتز شکست خورده، نبرد شروع شد و به نظر میرسید این بار هم ویلگهفورتز پیروز خواهد شد. اما گرالت از شکست قبلیاش درس گرفته بود و اینبار همراهش وسیلهای بود که توهمات قدرتمندی را ایجاد میکرد، گرالت از آن استفاده میکند که باعث شوکه شدن ویلگهفورتز میشود و قبل از اینکه به خودش بیاید کارش تمام میشود.
نکتهها
- به ویلگهفورتز بارها در سری بازیهای ویچر اشاره میشود.
- در دیالسی خون و شراب، گرالت و ریجس در مورد ویلگهفورتز و سرنوشتش صحبت میکنند.
1 دیدگاه
حسن
ایا تو کتاب هم ویلگه فورتز گرالت رو شکست میده؟
چقدم مبارزه شون تو سریال مسخره بود با چوب دستی گرالت شکست داد
حالم از فصل 3 سریال بهم میخوره