یورگا بازرگانی اهل سادن پایین بود. همسرش گولدنچیکس (گونه طلایی) نام داشت و آنها دو پسر با نامهای نادبور و سولیک داشتند.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
حرفه | بازرگان |
معشوقه | گولدنچیکس (همسر) |
فرزند | نادبور (پسر) سولیک (پسر) |
زندگینامه
یورگا برای اولینبار گرالت را بر روی یکی از پلهای موجود بر روی خندقهای میلیباگ دید. در ابتدا این ویچر بود که بازرگان را از مخمصهای که گرفتارش شده بود نجات داد، اما زمانی که گرالت در درگیری مجروح شد حالا نوبت یورگا بود که جان او را نجات دهد. یورگا و دو کارگرش پاکویت و ول لطف گرالت را با رساندن او به یک شفابخش جبران کردند.
پس از اینکه زخمهای گرالت بهبود یافتند، گروه به سمت خانهٔ یورگا به راه افتاد، زمانی که رسیدند همسر یورگا، گولدنچیکس به او گفت که سرپرستی یک یتیم از جنگ شمالی اول را قبول کرده است. بهزودی مشخص شد که آن یتیم در واقع سرنوشت گرالت، سیری بوده است.
سالها بعد، گرالت برای دیدن کادرینگر و فن به دوریان در تمریا رفت. آنجا کادرینگر به این موضوع اشاره کرد که یک خانوادهٔ روستایی در ریوردل، احتمالا خانوادهٔ یورگا، توسط رینس به قتل رسیدند در جستوجویش برای پیدا کردن سیری.