او یک کودک نیست، او شعله است، شعلهای سفید که جهان را روشن میکند. او یک خونِ ارشد است، خونِ الفها. بذری که جوانه نمیزند بلکه شعلهور میشود. خونی که تنها زمانی نابود میشود که زمان به پایان برسد.
خون الفها، صفحه 41
دستها و لباسهات خونیه فالکا! بسوز، بسوز و بمیر… دردی که میکشی به خاطر جرمهاییست که مرتکب شدی!
موعد تحقیر، صفحه 1
اعلیحضرت نام کسلکنندهایه. نامی مناسب برای کسی که هیچکس نیست. تا زمانی که من سیریلا فیونا هستم، وجودم یه معنایی داره…
سیری بدلی، بانوی دریاچه
12
آخرین دیدگاهها