لمبرت جز ویچرهای جوانتر در کر مورهن بود که به زبان نیشدارش و صحبتهای گستاخانهاش معروف بود.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
رنگ مو | قهوهای |
رنگ چشم | قهوهای (ویچر) کهربایی (ویچر 3) |
نژاد | انسان (ویچر) |
جنسیت | مذکر |
حرفه | ویچر |
وابسته به | مکتب گرگ |
تواناییها | شمشیرزنی کیمیاگری نشانها |
زندگینامه
لمبرت جز ویچرهای جوانتر در کر مورهن بود که به زبان نیشدارش و صحبتهای گستاخانهاش معروف بود، او مخصوصا تریس مریگولد را با اسم فامیلش صدا میزد که این کار باعث ناراحتی شدید تریس میشد. او جز آخرین ویچرهایی بود که در کر مورهن تعلیم دیدند، او را تقریبا همسن کوئن توصیف کردهاند، لمبرت همچنین در آموزشهای مربوط به مبارزه به سیری کمک کرد. لمبرت هیچ اهمیتی به سیاست نمیداد که البته این موضوع در میان ویچرها معمول و یکی از قوانین آنها بود.
گرالت: تو همیشه انقدر موجود بی احساسی بودی؟!
لمبرت: نه، اتفاقا خیلی شیرین بودم قبل از اینکه وزمیر منو به کر مورهن بیاره!
گرالت: انقدر از ویچر بودن متنفری؟
لمبرت: فکر کنم ممکن بود یه آدم بدتر بشم، فقط حیف که حق انتخابی نداشتم!
گرالت: این سرنوشت ما بوده…
لمبرت: سرنوشت؟! بزار از سرنوشت واست بگم…
پدرم همیشه مست بود… شبها سر میرسید و منو مادرم رو تا سر حد مرگ کتک میزد.
واسه مرگش دعا میکردیم، یک روز بالاخره نزدیک بود به دعاهامون پاسخ داده بشه، پدر راهش به سمت خونه رو گم کرد و افتاد تو لانهٔ نِکرها، اما یه ویچر سر میرسه و نجاتش میده! میدونی برای پاداشش چی میخواست!؟
«اولین چیزی که به محض ورود به خانه میبینی.»
زندگی من در ازای نجات اون عوضی؟! من که میگم لعنت به این سرنوشت!
گرالت: من نمیدونستم، متاسفم.
لمبرت: حداقل الان میدونی چرا اکثر اوقات بد اخلاقم!