اگر به خدایی اعتقاد داری، به درگاهش دعا کن، همین حالا…
ددتلاف به گرالت، خون و شراب
ددتلاف ون در ارتین که بیشتر با نام هیولای بوکلیر شناخته میشود یکی از شخصیتهای اصلی دیالسی «خون و شراب» است.
اطلاعات این صفحه هنوز کامل نشدهاند و نیاز به ویرایش و بهروزرسانی دارد.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
لقب | هیولای بوکلیر |
رنگ مو | مشکی |
رنگ چشم | آبی |
نژاد | خونآشام |
جنسیت | مذکر |
وابسته به | گاراشام |
معشوقه | رنوید (سابق) |
زندگینامه
او عاشق زنی با نام رنوید بود که به صورت مرموزی ناپدید میشود و ددتلاف نیز هیچوقت موفق به پیدا کردنش نمیشود، سپس نامهای از طرف فردی ناشناس به دست ددتلاف میرسد که به او میگوید معشوقهاش را گروگان گرفتهاند و برای نجات او باید ددتلاف پنج نفر که بهزودی نامهای آنها برای او ارسال میشوند را بکُشد در غیر این صورت آنها جان رنوید را میگیرند. سپس چهار نامه به ترتیب به دست ددتلاف میرسد که هر کدام شامل نام یک شوالیه توسان است، ددتلاف برخلاف میل باطنیاش جان آن شوالیهها را میگیرد، سپس با کمک گرالت که از طرف ملکهٔ توسان آنا هنریتا به او این وظیفه داده شد بود تا هیولای بوکلیر را شکار کند، موفق میشود رنوید را پیدا کند.
گرالت با دیدن رنوید به سرعت متوجه میشود که آنها چهقدر در اشتباه بودهاند و رنوید در واقع خواهر ملکهٔ توسان است، یعنی سیلویا آنا که سالها قبل و زمانی که بچه بوده به دلیل نفرین خورشید سیاه او را تبعید کردند. سیلویا آنا که حالا با نام سیانا شناخته میشود مدتی با ددتلاف بود اما هیچ حسی نسبت به او نداشت و میدانست که نمیتواند به این سادگیها به یک خونآشام بگوید که هیچ حسی نسبت به او نداشته، پس تصمیم میگیرد فرار کند و به توسان برگردد تا انتقامش را از کسانی که به او خیانت و تبعیدش کردند بگیرد. سپس او این نقشه را میکشد که با فریب دادن و استفاده از ددتلاف انتقامش را بگیرد، زمانی که گرالت همهچیز را برای ددتلاف و اینکه از او استفاده شده روشن میکند، ددتلاف بسیار خشمگین شده و به سیانا سه روز فرصت میدهد تا به دیدن او بیاید و برای کارهایی که کرده جوابگو باشد و اگر این کار را نکند او بوکلیر را با خاک یکسان میکند.
گرالت سپس سیانا را به خواهرش تحویل میدهد و ملکه هم به هیچ عنوان قصد ندارد به خواهرش اجازه بدهد به دیدن ددتلاف برود و به گرالت دستور میدهد هر چه سریعتر هیولا را بکُشد. سه روز میگذرد و ددتلاف به قولش عمل میکند، خونآشامها به بوکلیر حمله میکنند و جان افراد زیادی را میگیرند. گرالت برای جلوگیری از خونریزی بیشتر تصمیم میگیرد سیانا را به دیدن ددتلاف ببرد، اما خیلی زود متوجه میشود که ددتلاف قصد کُشتن سیانا را دارد، که منجر به یک مبارزه بزرگ بین گرالت، ددتلاف و ریجس میشود و در نهایت گرالت و ریجس جان ددتلاف را میگیرند.
نکتهها
- پایان داستان، سرنوشت شخصیتها مانند ددتلاف، سیانا، ملکه و… مانند همیشه به تصمیمات شما بستگی دارد و هر کدام ممکن است زنده بمانند یا بمیرند.