بالاخره در مراسم بسیار خوب ویچرکان شاهد انتشار تیزر تریلر فصل دوم سریال ویچر بودیم، تریلری 132 ثانیهای که توانست ما را به راحتی سوار قطار هایپ کرده و انتظار برای فصل دوم را خیلی سختتر از قبل کند، اما خود تریلر که بیشتر با محوریت شخصیت سیری ساخته شده بود، نکات بسیار زیاد و جالبی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
قبل از خواندن مقاله باید حتما این تیزر تریلر را دیده باشید.
تیزر تریلر نیز با زیرنویس فارسی در همین صفحه قرار دارد.
قبل از اینکه بررسی فریم به فریم این تیزر تریلر را شروع کنیم، دوست داریم اسمی که برای آن انتخاب کردیم را با شما به اشتراک بگذاریم، ما به این تریلر میگوییم: «مقدار زیادی پرستو، مقداری گرگ و مقدار کمی غراب». دلیل این نامگذاری با دیدن تریلر بسیار واضح است و البته بحث کلیتری را باز میکند، در فصل اول گرالت و ینفر نقش بسیار پررنگتری داشتند و شاهدخت داستان ما فرصت درخشش چندانی پیدا نکرد، اما از فصل دوم به بعد مطابق کتابها داستان طور دیگری رقم خواهد خورد. تعداد زیادی از شماها ویچر 3: وایلد هانت را بازی کردهاید و قطعا قبول دارید که در آن بازی نیز به نوعی شخصیت اصلی داستان سیری است و ما به عنوان گرالت اتفاقاتی که برای سیری رخ میدهد را دنبال میکنیم و به آنها واکنش نشان میدهیم. در کتابها و به طبع در سریال نیز دقیقا همین اتفاق خواهد افتاد، هر چه جلوتر میرویم نقش سیری در داستان پررنگتر میشود و گرالت و ینفر او را در مسیر پر پیچوخم داستانیاش همراهی میکنند.
– پس… من سرنوشتت هستم؟
– تو خیلی بیشتر از اونی، سیریلا.
برویم سراغ خود تریلر، در ابتدا درودی میفرستیم بر کسانی که در ادیت کردن این تریلر نقش داشتند، زیرا با بهترین و قویترین سکانس ممکن تریلر را شروع کردند. از لحاظ تصویری این دو فریم نکته خاصی ندارند جز اینکه سیری و گرالت با توجه به لباس سیری در ساعات اولیه دیدار با هم به سر میبرند و هنوز به عمارت نیولن نرسیدهاند. اما ستارهی اصلی این سکانس دیالوگ بین سیری و گرالت است، دیالوگی برآمده از دل کتابها (داستان کوتاه چیزی بیشتر) که هر آنچه باید درباره رابطهٔ گرالت و سیری بدانید را در دو جمله برای شما خلاصه میکند. درست است که طرفداران کتابها انتظار این جمله را در فصل اول داشتند، اما با توجه به تغییراتی که اتفاق افتاد سازندگان سریال شکلگیری این رابطه را به فصل دوم موکول کردند و امیدواریم همانطور که در تریلر این رابطه به زیبایی نشان داده شده در خود سریال نیز توانسته باشند آن را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند.
من باید بعضی چیزها رو درک کنم.
در چند نمای بعدی، گرالت و سیری همچنان در جنگلهای برفی به سمت کر مورهن در حرکت هستند اما باز با توجه به ظاهر سیری میتوان گفت که به عمارت نیولن نرسیدهاند. حرفی که سیری در این سکانس میزند دوباره بیانگر همان ابهاماتی است که او نسبت به قدرتها و اتفاقات حول زندگیاش دارد، ابهاماتی که به آنها در تیزر خود سیری نیز اشاراتی شده بود.
دنیا داره تغییر میکنه، سینترا دیگه واست امن نیست.
در این فریم زیبا، گرالت و سیری را روبهروی عمارت مخروبهٔ نیولن میبینیم. در چند نمای بعدی گرالت که وارد محیط بیرونی این عمارت شده با دیدن یک جنازه خطر را به شدت احساس میکند.
در این تصویر گرالت و سیری در کوهستان آبی مشاهده میشوند، کوهستان بزرگی که کر مورهن در قلب آن قرار دارد.
بالاخره این دو نفر به دروازههای قلعهٔ کهن کر مورهن میرسند، قلعهای که در حال حاضر بیشتر به یک ویرانه شبیه است. دیدن دروازههای ورودی کر مورهن ناخودآگاه ما را به یاد بازی ویچر 3: وایلد هانت میاندازد.
کر مورهن دقیقا چیه؟
در این نما سیری را میبینیم که خیلی کنجکاو است تا بیشتر با این گرگها و خود کر مورهن آشنا شود. بالاتر چند بار اشاره کردیم که با توجه به ظاهر سیری فلان سکانس قبل از روبهرو شدن گرالت و سیری با نیولن است که دلیل آن ظاهر سیری در سکانسهایی مثل همین نماست، لباس سیری تغییر کرده و آراستهتر شده حتی مشخص است که موهای او نیز با ظرافتی بافته شدهاند، پس میتوان گفت که به سیری در عمارت نیولن زیاد هم بد نگذشته است!
اومدی خونه، بالاخره.
در این فریم گرالت و سیری وارد محیط درونی کر مورهن میشوند و در پیشزمینهٔ تریلر، صدایی که احتمالا متعلق به وزمیر است به گرالت خوشآمد میگوید. در نمای بعدی گرگها را میبینیم که دو نفرشان هر چند با ظاهری متفاوت، برای طرفداران کتابها و بازیهای ویچر آشنا هستند، این دو نفر لمبرت و کوئن هستند با بازی یاسن آتور و پال بیلیان. گرالت برادران غیر خونیاش را در آغوش میکشد و سیری که خودش را بین چند هیولای غریبه میبیند احساس ناخوشایندی دارد. در نهایت چهرهٔ آشنای دیگری را میبینیم، اِسکل (با بازی بزیل آیدنبنز) با همان زخمهای صورت معروفش که استقبال گرمی از سیری نمیکند!
در این چند سکانس گرالت را میبینیم که دارد در کر مورهن تمرین میکند، کاری که هرگز برای ویچرها تا زمان مرگشان پایان نمییابد.
اگر کتاب خون الفها را خوانده باشید حتما به یاد دارید که در اوایل آن به این موضوع اشاره شده که کابوسها و ترسهای ناشی از آن همواره همراه سیری هستند، این سکانس اشاره مستقیم به همان بخش کتاب است.
در این چند نما سیری را مشاهده میکنیم که کم کم دارد با شگفتیهای کر مورهن آشنا میشود و انواع و اقسام سلاحها و بخشهای مختلف آن را میبیند.
بعضی وقتها خیلی میترسم. حس میکنم که میتونم تمام دنیا رو آتیش بزنم.
جملهای که سیری در این سکانس به گرالت میگوید بیانگر آتش احساسات و درگیریهای پیچیدهٔ درونیِ اوست، داشتن خون کهن نه تنها خاموشکنندهٔ این آتش نیست بلکه از بانیان اصلی شعلهور شدن آن است.
مواجه شدن با ترسهات آسون نیست، اما من کنارتم.
اما در این سکانس و دیالوگی که در پیشزمینه جریان دارد، جایی است که در ادامهٔ سکانس قبلی نقش گرالت مشخص میشود، به صورت تصویری میبینیم که گرالت آموزش مبارزه به سیری را آغاز میکند و از طرف دیگر در پیشزمینه به سیری میگوید که «مواجه شدن با ترسهات آسون نیست، اما من کنارتم.» این دقیقا همان نقشی است که گرالت مانند هر پدر دیگری برای سیری دارد، آموزشهای اولیه و مورد نیاز را به او میدهد و در ادامه در مسیری که سیری طی میکند همیشه پشتیبان او خواهد بود.
در چند نمای بعدی قسمتهایی از مبارزهای را میبینیم که خیلی برای دیدنش در قسمت اول فصل دوم مشتاق هستیم، مبارزهٔ گرالت با بروکسا که نوعی خونآشام است. گرالت در محیط بیرونی عمارت نیولن آماده برای مبارزه است، از چشمانش مشخص است که معجونهای ویژهای هم مصرف کرده تا کاملا آماده باشد، از آن طرف بروکسا را میبینیم که پرواز کنان به سمت گرالت حملهور میشود.
در این سکانس سیری در حال گشتوگذار در کر مورهن یا عمارت نیولن است که به واسطه صدایی ناگهانی میترسد و در نمای بعدی مردی قابل مشاهده است که شمشیرش را از غلاف بیرون کشیده، احتمالا او در کر مورهن حضور دارد، قبلا هم این مرد را در تیزر مربوط به گرالت دیده بودیم، طبق اطلاعاتی که از فصل دوم لو رفته، میتوان گفت که این مرد احتمالا یکی از مهاجمان به کر مورهن است که باعث وقوع نبردی بزرگ در کر مورهن میشوند و در این حین چندین گرگ هم کشته میشوند.
در نمای مورد توجه بعدی گرالت را میبینیم که در داخل عمارت نیولن سخت به دنبال بروکسا میدود تا این خونآشام اغواگر را نابود کند.
در چند سکانس بعدی دوباره زاویههای مختلف از حمله به کر مورهن را مشاهده میکنیم، ابتدا نمایی از مدالیونهای گرگها را میبینیم که به واسطه این حمله در حال لرزشاند. احتمالا میدانید که مدالیون ویچرها به جادو واکنش نشان میدهند و میلرزند که در این سکانس نیز همین اتفاق دارد میافتد که گویای این موضوع است در بین مهاجمان، جادوگران و یا حتی هیولاهایی نیز حضور دارند. در نمای بعدی چهرهٔ وحشتزده کوئن و لمبرت را میبینیم که انتظار این حمله را نداشتند و در نهایت هم سیری فاحشههایی که در قلعهٔ کر مورهن بودند را راهنمایی میکند تا زنده بمانند، در بین فاحشهها چهرهای آشنا از فصل اول مشاهده میشود، در فصل اول او را در کنار گرالت دیده بودیم.
در این نما، تصویر صخره روی آب باعث شده تا تصویر کلی جالبی ساخته شود که شبیه به یک هیولاست، در پیشزمینهٔ تریلر نیز صدای یک هیولا به گوش میرسد. با توجه به محل فیلمبرداری این سکانس میتوان گفت که آن مربوط به کدام بخش داستان است، با توجه به اطلاعات لو رفته از فصل دوم، میتوان حدس زد که این هیولا لشی / لشن باشد، آثاری از مبارزه با این هیولا را در تیزر گرالت نیز دیده بودیم و مشتاقانه منتظریم تا مبارزهٔ گرگها، مخصوصا اسکل را با لشی در فصل دوم ببینیم.
وقتی میگم فرار کن، فرار میکنی. وقتی میگم قایم شو، قایم میشی.
در چند نمای بعدی گرالت و سیری در جنگلهای اطراف کر مورهن به عنوان تمرین در حال شکار هیولایی هستند، زره جدید گرالت در یکی از این نماها دیده میشود، مشخص است که گرالت توانسته در کر مورهن تجهیزاتش را بهروز کند. اما برویم سراغ خود هیولایی که حدس میزنیم در این سکانسها شخصیتهای مورد علاقهمان میخواهند شکارش کنند. یکی از لیکهای اولیه از فصل دوم به این هیولا اشاره داشتند، طرفداران کتابها این هیولا را از داستان کوتاه شمشیر سرنوشت به یاد میآورند، هزارپای غولپیکری که در جنگلهای بروکیلون مزاحم سیری شده بود و گرالت توانست با کُشتنش سیری را نجات دهد. سازندگان سریال خوشسلیقگی کردند و حالا که نتوانستند آن داستان کوتاه را به طرز درستی در فصل اول اقتباس کنند، حداقل به عنوان اولین هیولایی که سیری به همراه گرالت میکُشد، این هزارپا را انتخاب کردند تا اشارهای به آن داستان باشد. تا اینجای کار نشانههایی از مبارزه با هیولاهایی مانند بروکسا، لشی و هزارپای غولپیکر را دیدیم، میتوان گفت که خوشبختانه فصل دوم از این لحاظ چیزی کم ندارد.
وزمیر گفت که دنیای بیرون این دیوارها جای خطرناکیه، اما تو میتونی قدرت و هدفی پیدا کنی.
در فریمهای بعدی بالاخره وزمیر (با بازی کیم بادنیا) را میتوانیم ببینیم، هر چند صورت او به صورت واضح تا آخر تریلر نیز آشکار نمیشود اما همین تصاویر از پشت یا دیالوگ کوتاهی که میگوید کافی است تا به ما یادآوری کند چرا مورد انتظارترین شخصیت جدید در فصل دوم وزمیر است. وزمیر شخصیت بسیار ویژهای است، همان نقشی را که در حال حاضر گرالت برای سیری ایفا میکند، سالها پیش وزمیر برای گرالت ایفا کرده و همچنان هم به این کار ادامه میدهد حتی در همین سکانسها نیز در پیشزمینه گرالت نصیحتی که وزمیر در بچگی به او گوشزد کرده را برای سیری تعریف میکند. به همین تصاویر نگاه کنید، گرالت بیش از صد سال سن دارد اما وزمیر همچنان طوری به او نگاه میکند که انگار در حال تماشای تمرین پسربچهایست که در حال تبدیل شدن به یک ویچر است. خوشبختانه برای دیدن وزمیر لازم نیست زیاد منتظر بمانیم، زیرا انیمهٔ سینمایی ویچر: کابوس گرگ با محوریت وزمیر در تاریخ 1 شهریور 1400، ماهها قبل از فصل دوم، منتشر میشود.
در این فریم، سربازان نیلفگاردی با زرههای جدیدشان در یکی از شهرهای شمالی در حال رفتوآمد هستند، احتمالا این مکان جایی در پادشاهی سینترا باشد که در جنگ اول شمالی کاملا توسط نیلفگارد فتح شد.
در چند نمای بعدی دوباره گرالت را قبل و در حین مبارزه با بروکسا در عمارت نیولن میبینیم. تصویری از دختر و پدر نگونبختی هم نشان داده میشود، آنها را قبلا در تیزر سیری نیز دیده بودیم. قرار نیست بروکسا به این دو رحمی نشان دهد.
در نمای بعدی دوباره سیری با تعداد دیگری از تجهیزات ویچرها آشنا میشود.
در این تصویر سیری را کنار آبشار زیبایی میبینیم، شاید فکر کنید که دوباره احتمالا سیری به همراه گرالت در اطراف کر مورهن در حال تمرین است، اما نه. با توجه به اطلاعات لو رفته میتوان گفت که اینبار سیری دیگر در کنار گرالت یا در کوهستان آبی نیست بلکه او کیلومترها آنطرفتر در اطراف الندر و همراه ینفر است، اگر گرالت به او مبارزه کردن مانند یک ویچر را آموخت، حالا ینفر به او میآموزد که چطور قدرتهایش را کنترل کند و چطور از منابع محیطی استفاده کند تا بتواند بر جادو مسلط شود.
در این نما گرگی را میبینیم که احتمالا گردنبند برادر کشته شدهاش را در دست دارد.
در دو تصویر بعدی گرالت و وزمیر پشت به پشت هم در حال جنگیدن هستند، در مکانی که جلوتر دیده بودیم سیری در آن داشت به گشتوگذار میپرداخت.
بالاخره چهرهٔ تسایا را هم دیدیم، آن هم بلافاصله پس از نبرد سادن که جنازهها مخصوصا جنازههای سربازان نیلفگارد با آن زره معروفشان! گویای همین موضوع است. تسایا به عنوان استاد ینفر و به نوعی خواهر بزرگترش، بیصبرانه میخواهد که ینفر را بعد از اتفاقات نبرد سادن، سالم ببیند.
لباس سیری نشان میدهد که این تصویر مربوط به مدت زمان کوتاهی پس از پایان فصل اول است، زمانی که گرالت به همراه سیری سریعا خودش را به محل جنگ رسانده تا خبری از ینفر بیابد.
در این فریم سیری سوار بر اسب جلوی عمارت نیولن قرار دارد و گرالت نیز پیاده شده تا اوضاع را بررسی کند.
اون کجاست؟
دوباره تسایا را میبینیم که فکر کُشته شدن ینفر خیلی ناراحتش کرده و بسیار آشفته به نظر میرسد.
در فریم مهم بعدی، موهای قرمز تریس حضور او را تایید میکنند و او برای اولینبار سیری را در حالی میبیند که سمت راست صورتش زخم برداشته، طبق کتابها میتوان گفت که حضور تریس در کر مورهن باعث میشود تا گرگها در رفتارشان با سیری کمی تجدید نظر کنند، زیرا تریس به آنها متذکر میشود که سیری یک دختر بچهٔ در حال ورود به نوجوانی است، پس نباید هر تمرین یا معجونی که ویچرهای پسر در این سن تجربه کردهاند را او نیز تجربه کند، چون ممکن است به برخی ویژگیهای زنانهاش آسیب برسد.
چی میشه اگه شاهدختت ارزشش بیشتر از چیزی باشه که فکر میکنی؟
در این تصویر شاهد بازگشت دارا، دوست الف سیری هستیم که انگار از چیزی پنهان شده، در همین حین صدایی در پیشزمینهٔ تریلر پخش میشود که از ارزش بالای سیری سخن میگوید، به احتمال زیاد این صدا متعلق به کادرینگر است، شخصی که گرالت در کتابها به او مراجعه میکند تا بتواند اطلاعاتی از سیری برایش بیابد و قیمت بالای کادرینگر باعث شده تا گرالت در این دیالوگ با او بر سر قیمت چانه بزند و کادرینگر هم جوابش را اینگونه بدهد.
در این فریم انگشتان فرد مرموزی را میبینیم که بشکن میزند، با توجه به اینکه تمرکز تصویر روی انگشتان شخص است، میتوان یک حدس نسبتا دقیق دربارهٔ هویت این فرد زد. اگر بعضی از آرتهای کشیده شده از رینس را دیده باشید احتمالا متوجه توجه ویژهٔ آنها به انگشتان رینس با همین زاویهٔ خاص شدهاید. در داستان این شخصیتِ دیوانه انگشتانش جایگاه ویژهای دارند، چه استفادههایی که او از آنها برای جادو و اعمال پلید نمیکند و یا چه سرنوشتی که در انتظار این انگشتان پلید خواهد بود که خودش اشارهٔ جالبی است برای کسانی که کتابها را کامل خواندهاند. پس انتخاب سازندگان برای معرفی رینس با این فریم به نظر بسیار هوشمندانه است.
نمایی از صدها و شاید هزاران جنازهٔ حاصل از نبرد سادن را مشاهده میکنیم.
بالاخره شاعر محبوبمان هم سر و کلهاش پیدا میشود، البته اینبار با خود سورپرایزی هم به همراه دارد، پس از انتشار فصل اول خیلی از طرفداران از سازندگان خواستند تا یسکیر مانند کتابها و بازیها کلاه روی سرش بگذارد. بفرمایید این هم کلاه، البته به احتمال زیاد بسیار با کلاهی که در ذهنتان بود متفاوت است!
اما فریم مهم بعدی مربوط به اولین تصویر از نیولن با بازی کریستوفر هیویو، بازیگر محبوب سریال بازی تاجوتخت است. ماجراهای نیولن را که در طول همین تریلر بارها به آن اشاره شد، قرار است در قسمت اول فصل دوم ببینیم. نام این قسمت ذرهای حقیقت است که از داستان کوتاهی به همین نام در کتاب آخرین آرزو، اقتباس شده.
در این سکانس که قبلا آن را در تیزر گرالت دیده بودیم، دستهای تریس با لباس سبز معروفش مشخص است که دست گرالت را گرفته. امان از تریس که علاقهٔ زیادش به گرالت باعث شده حتی به صمیمیترین دوستش که ینفر باشد نیز خیانت کند.
در این نمای زیبا، سیری و گرالت یکدیگر را در آغوش میکشند. این صحنه دقیقا همان چیزی است که طرفداران ویچر میخواهند. اگر سازندگان سریال موفق به ایجاد یک رابطهٔ بسیار عمیق پدر و دختری بین گرالت و سیری شوند، دیدن چنین صحنههایی قطعا بسیار لذتبخش خواهد بود.
در این تریلر بارها نماهای نزدیکی از صورت سیری دیدیم.
خوش برگشتی.
تریلر با سکانسی از روبهرویی فرینجیلا و ینفر به پایان میرسد. ینفر پس از رشادتی که در نبرد سادن از خود نشان داد بسیار خسته به نظر میرسد و حالا توسط فرینجیلا و ارتش نیلفگارد زندانی میشود. حتما متوجه حضور بسیار کوتاه ینفر در این تریلر شدهاید، این نکته به این معنا نیست که دیگر ینفر جز شخصیتهای اصلی حساب نمیشود، بلکه سازندگان تصمیم گرفتهاند تا خط داستانی او را به دلایلی مخفیتر نگه دارند.
در آخر جا دارد به آهنگ تیزر تریلر با نام Your Protector از Fleet Foxes اشارهای کنیم. پیشنهاد میکنیم حتما این آهنگ را به صورت کامل گوش دهید و به متن آن دقت کنید، چون فرای زیبایی آن، متوجه شباهتهایی بین متن آهنگ و داستان ویچر خواهید شد که نشانگر دقت و خوشسلیقگی کسانی است که این آهنگ را برای تیزر تریلر فصل دوم سریال انتخاب کردند.
7 دیدگاه
Setare
سلام
یه سوال از نویسنده های سایت:
اطلاع دارید که آیا خود هنری کویل کتابهای ویچر رو کامل خونده؟
اگه نه تا جلد چندم خونده؟
ممنون میشم پاسخ بدید
Danial MKمدیر کل
سلام، بله.
سارا
سلام سلام
حالتون چطوره؟ :))
میگم همونطور که میدونید تو فصل ۲ یسری شخصیت جدید اضاف میشن به داستان که یکیش کدرینگره. تو بخش شخصیت ها که واسه هر کدوم یه مقاله جدا نوشتید(که انصافا عالی بود دمتون گرم) واسه کدرینگر چیزی ننوشته بودید چرا؟
و سوال دوم اینکه بنظرتون با توجه به اطلاعات تریلر های منتشر شده تو فصل ۲ گرالت و ینیفر بهم میرسن دوباره؟ یا نه؟ آخه یه فریم ینیفر و سیری رو نشون میداد که کنار هم در حال تاختن اسب هستن. اگه گرالت و ینیفر قرار نیست تو این فصل کنارهم باشن پس سیری چطوری رفته پیش ینیفر؟
با تشکر از پاسخگوییتون به سوالات نه چندان فلسفی من :)))
Mohammadنویسنده
سلام ممنون
صفحه شخصیتهای مهم به مرور اضافه میشه نگران نباشید.
درباره سوال دوم اگه مقاله آخرو خونده باشید اونجا کامل دربارش بحث کردم، حتی تصویر اینکه گرالت و ینفر کنار همن تو اون بررسی هست. خیالتون راحت، این ۳ شخصیت هم به صورت ۲ به ۲ و هم به صورت ۳ نفری کنار هم قرار میگیرن تو فصل دوم.
سارا
به به چه خوب 🙂
Siavash
سلام
بنظرم این تریلره قشنگ تر از این تریلره جدید مراسم ویچر کانه. نه؟
هر چند اون پرجزییات تر بود ولی این بهتر بود
در کل امید زیادی به فصل ۲ دارم و بنظرم با فاصله خیلی زیاد بهتر از فصل ۱ عمل میکنه.نظرشما در این مورد چیه؟
Danial MKمدیر کل
با اینکه تیزر منتشر شده در ویچرکان هم خیلی خوب بود، اما درسته، این تریلر احتمالا بهترین تریلری باشه که تا امروز از ویچر (فصل اول و دوم) منتشر شده، تنها ایرادی که ازش گرفته میشه موزیکشه…