چشمانش از زیر کلاهخود پردارش میدرخشیدند. آتش از لبهٔ شمشیرش زبانه میکشید.
گوئنت: بازی کارتی ویچر
شرارت واقعی، گرالت، چیزیه که به سختی میتونی تصورشم کنی، حتی اگه به هیچ چیزی باور نداشته باشی بازم میتونه سورپرایزت کنه، بعضی وقتا اون تورو در بر میگیره و مجبورت میکنه بین خودش و دیگری یکی رو انتخاب کنی، کمی کمتر اما شیطانی!
رنفری، شرارت کمتر
هیولاها چیز بیشتری از قیافهٔ ترسناک، پنجه و دندون هستن. هیولاها از کارهایی که میکنن به وجود میان. کارهای نابخشودنی.
نیولن، ذرهای حقیقت
افرادی که سرنوشت به هم متصلشون کرده همیشه همدیگرو پیدا میکنن.
ویسنا، خیلی بیشتر
ظاهر استرگوبور دقیقا همانطوری بود که ظاهر یک جادوگر باید باشد. او قد بلند بود، لاغر و مقداری خمیده، ابروهایی پرپشت و خاکستری، بینیای بزرگ و کج. لباسی مشکی که بلند، گشاد و آستینهای بلندی داشت میپوشید و عصایی را در دست میگرفت که کریستالی در بالای آن قرار داشت.
خون الفها، صفحه 81
آخرین دیدگاهها