او یک کودک نیست، او شعله است، شعلهای سفید که جهان را روشن میکند. او یک خونِ ارشد است، خونِ الفها. بذری که جوانه نمیزند بلکه شعلهور میشود. خونی که تنها زمانی نابود میشود که زمان به پایان برسد.
خون الفها، صفحه 41
ترس یه بیماریه. اگه دچارش بشی و درمانش نکنی، تو رو از پا در میاره.
گرالت، ذرهای حقیقت
سرنوشت بیرحمه و این دیگر یک داستان فانتزی نیست. داریم در مورد مرگ و زندگی صحبت میکنیم، زندگیای که شیطانی، بد و بیرحمه، زندگیای که از هیچکس به سادگی نمیگذره و واسش فرقی نداره ویچر، پادشاه یا ملکه باشی.
ملکه کلنته، شمشیر سرنوشت (بیشتر…)
ماریا برینگ که بیشتر با نامهای میلوا و سورسا در میان الفها شناخته میشود، یک کماندار از سادن شمالی و یکی از معدود غیردرایادهای جنگل بروکیلون بود. گفته میشود ایثنه به او علاقهمند بود. میلوا چهار گروه از افرادی که خواستار شکار درایادها بودند را با نقشههای از پیش تعیینشده به بروکیلون کشاند به امید اینکه تعداد این افراد را کم کنند، اما زمانی که هویت واقعیاش لو رفت، ناپدید شد. او بعدها به گروه گرالت پیوست و به او در مسیر پیدا کردن سیری کمک کرد.
آنگولم دختری با موهای روشن بود که گرالت در اولین دیدارشان او را با سیری اشتباه گرفت. دختر حرامزادهٔ یکی از زنان نجیبزادگان سینترا، او با گروهی از یتیمها گروهی را تشکیل داد و سپس به گروه نایتینگل پیوست. پس از نجات جانش توسط گرالت، او که خود را مدیون گرالت میدانست، به گروه گرالت پیوست و به آنها برای پیدا کردن سیری کمک کرد.
آخرین دیدگاهها