حق غافلگیری چیزی نیست که زیاد درخواست کنیم، معمولا ترجیح میدیم پاداشمون طلا باشه!
گرالت به ملکه آنا هنریتا
حق غافلگیری نام یکی از رسومات قدیمی در میان انسانها و به خصوص ویچرها است، این قانون میگوید مردی که جانش توسط فردی دیگر نجات داده شده است باید به او چیزی را پیشنهاد کند که ماهیتش برای یک یا دو طرف نامشخص است. در اکثر مواقع آن اولین بچهٔ مرد نجات یافته است که ممکن است هنوز به دنیا نیامده باشد یا پدر از وجود او بیخبر باشد.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
در صورتی که سرنوشت دو شخص توسط حق غافلگیری به یکدیگر متصل شود، رابطهٔ بسیار قدرتمندی میان آنها شکل میگیرد که هیچکس حتی قدرتمندترین پادشاه و ملکهها نمیتوانند مانع آن شوند و در صورتی که قصد این کار را داشته باشند با خشم سرنوشت مواجه خواهند شد.
پس از اینکه گرالت از ریویا به دونی (امیر وار امریس) کمک کرد تا نفرین او برداشته شود، دونی از ویچر پرسید چه چیزی به عنوان پاداش میخواهد، که در پاسخ گرالت حق غافلگیری را درخواست کرد. همسر او پاوتا، سیری را باردار بود، اما دونی از این موضوع اطلاع نداشت.
پس از حملهٔ نیلفگارد به سینترا، سیری توسط یکی از شوالیههای نیلفگارد دزدیده شد، سیری موفق به فرار از دست او شد و در سادن با همسر یک بازرگان آشنا شد و آنها تصمیم گرفتند از او نگهداری کنند. به طور تصادفی گرالت زمانی که در حال شکار یک هیولا بود جان آن بازرگان را نجات داد و به عنوان پاداش از او حق غافلگیری را درخواست کرد و همراه او به خانهاش رفت، سرنوشت بار دیگر گرالت و سیری را کنار هم قرار داد و این بار گرالت سرنوشتش را قبول و به خودش قول داد تا سیری را مانند دخترش دوست داشته باشد.
درخواستها
«چیزی که تو نمیدانی آن را داری.»
پاداش می تواند یک سگ، اسلحه، معجون و… باشد.
«اولین چیزی که به محض ورود به خانه به تو خوشآمد میگوید.»
پاداش می تواند چیزی باشد که در آینده مشخص خواهد شد (معمولا بچهٔ تازه به دنیا آمده یا بچهای که هنوز در رحم مادرش است).