جولیان آلفرد پانکرتز یا وایکانت د لتنهووه که بیشتر با نام دندلاین یا یسکیر شناخته میشود یک شاعر، آوازخوان و یکی از دوستان نزدیک به گرالت از ریویا است.
اطلاعات این صفحه هنوز کامل نشدهاند و نیاز به ویرایش و بهروزرسانی دارد.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
نام مستعار | دندلاین دندلیون یسکیر سندپایپر |
متولد | 1229 |
رنگ مو | بلوند (کتابها) قهوهای (بازیها) |
رنگ چشم | آبی |
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
ملیت | ردِینیا |
عنوان | وایکانت د لتنهوو استاد هفت هنر انسانی (ستارهشناسی، ریاضی، هندسه، دستور زبان، سخنرانی و معناشناسی، منطق و موسیقی) |
حرفه | شاعر و آوازخوان |
وابسته به | گروه گرالت خدمات سری ردِینیا دانشگاه آکسنفورت |
تواناییها | استفاده از ساز لوت خوانندگی نوشتن شعر |
معشوقه | آنا هنریتا (معشوقه سابق) وسپولا (معشوقه سابق) پریسیلا (معشوقه در بازیها) |
نسبت فامیلی | فرانت د لتنهوو |
زندگینامه
در مورد والدین و تولد دندلاین اطلاعات زیادی در دسترس نیست اما انتظار میرود او یک نجیبزاده بوده باشد و پسرعموی فرانت د لتنهوو که یکی از اعضای سلطنتی کراک بود. او در معبد شروع به دانش آموختن کرد جایی که به گفتهٔ گرالت، سواد و دانش با یک چوب به او حمله کرد! به هر حال، او تا 19 سالگی چندان علاقهای به شاعری نداشت تا اینکه عشقش به کنتس د استل برای او الهام بخش شد. دندلاین به مدت چهار سال در دانشگاه آکسنفورت هفت هنر انسانی را آموخت و سریعا توانست به یک استاد تبدیل شود! او به دانش آموزان به مدت یک سال آموزش داد سپس به قصد سفر در تمام دنیا آنجا را ترک کرد. او بعدها چندین بار به مناسبتهای مختلف به آکسنفورت سر زد. بعد از چندین سال سفر در دنیا دندلاین توانست سریعا به عنوان یکی از بهترین خواننده و شاعران در پادشاهیهای شمال و کل کانتیننت شناخته شود و معروفترین ترانهٔ او قطعهای رمانتیک با نام توله شیر سینترا است.
دندلاین با گرالت در شهر گالِت واقع در ادیرن و در یک جشن آشنا شد، چهار برادر به دلایلی تمام شهر را برای پیدا کردن دندلاین زیر و رو میکردند، او را تهدید و کتک میزدند و اینجا جایی است که گرالت برای اولین بار جان ندلاین را نجات میدهد. پوسادای بالا شهری در دُل بلاتانا جایی بود که گرالت و دندلاین اولین ماجراجوییشان را داشتند، این ماجراجویی شامل یک سیلوان کثیف (موجودی که در درخت زندگی میکند) نیز میشد که با ساکنان بومی دُل بلاتانا مواجه شده بود یعنی الفها! در این ماجراجویی دندلاین عود بسیار گرانبهایش را از توروویِل دریافت کرد.
روزی دندلاین خدماتش را به خدمات سری ردِینیا پیشنهاد کرد، او همچنین با عوامل و نیروهای ویژه تِمریا همکاری کرده است. طی ماجراجوییهایش با گرالت، شروع به نوشتن خاطراتش کرد که بعدها نام آنها را نیم قرن از شاعری گذاشت، اشعار او سپس به دو مجموعه تقسیم شدند که دردسرهای عاشقی و زمان ماه نام داشتند.
1 دیدگاه
حسن
ایا در کتاب و بازی هم یسکیر همجنسگراس؟