به راستی که به خود بزرگبینی زیاد و کوری فراوان نیاز است، تا خونی را که از چوبهٔ دار میریزد، عدالت خواند.
برج پرستو، صفحه 41
وایسوگوتا از کوروو یک پزشک، جراح، کیمیاگر، محقق، مورخ، فیلسوف و اخلاقشناس و همچنین استاد سابق آکادمی آکسنفورت و آکادمی امپراطوری بود.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
وضعیت | مُرده |
رنگ مو | سفید |
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
حرفه | چرمگر پروفسور (سابق) |
وابسته به | آکادمی آکسنفورت (سابق) آکادمی امپراطوری (سابق) |
معشوقه | همسر اول نام برده نشده (جدا شده) همسر دوم نام برده نشده (جدا شده) |
فرزند | پسر نام برده نشده (بیگانه شده) |
زندگینامه
به دلیل عقاید مخالفش در سیاست، که برخی از آنها به تلاش مخفیانهٔ او برای مقابله با امپراطور وقت نیلفگارد منجر شد، سرانجام باعث شد از سیاه چالها سر در بیاورد و در نهایت از امپراطوری تبعید شود. اگرچه این بدان معنا بود که او نمیتوانست در هیچ یک از قلمروهای امپراطوری زندگی کند، یا اینکه با مرگ قریبالوقوع روبرو شود. در حالی که او در ابتدا در مردابهای پرِپلوت در ابینگ ساکن شد، این زمینها بعدا توسط نیلفگارد ضمیمه شدند، بنابراین او را بار دیگر به امپراطوری برگرداند. برای ایجاد مشکلات بیشتر، پس از اینکه امیر، تاجوتخت را پس گرفت، احکام خیانت بزرگ که توسط امپراطوران سابق صادر شده بود، با روی کار آمدن امپراطور جدید از بین نرفت. وایسوگوتا که از اجبار به سرگردانی خسته شده بود، تصمیم گرفت در باتلاق بماند و در عوض خود را پنهان کند.
در باتلاق بود که مدرسِ قدیمی، سیری را زخمی و در حال مرگ پیدا کرد. دختر را به کلبهٔ خود برد و از او پرستاری کرد. در نهایت اندکی بعد از اینکه سیری سلامت خود را به دست آورد و تصمیم گرفت به دنیا بازگردد، وایسوگوتا به تنهایی در کف کلبهٔ خود مُرد، در حالی که یک بانشی در دوردست فریاد میزد.
نکتهها
- در بازی ویچر، زولتان چیوای در خلال یک گفتوگوی نسبتا فلسفی با گرالت، به او اشاره میکند: « اگر به سخان یک محقق نیاز داشتی، نوشتههای وایسوگوتا از کوروو رو مطالعه کن.
1 دیدگاه
setareh
چه آرتای خوشکلی👌🏼