وقتی میخوان دارِت بزنن، ازشون بخواه یه لیوان آب واست بیارن، هیچوقت نمیدونی قبل از اینکه اونو بیارن ممکنه چه اتفاقی بیفته!
وزمیر، بانوی دریاچه
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
رنگ مو | خاکستری |
رنگ چشم | قهوهای (ویچر) کهربا (ویچر 3: وایلد هانت) |
نژاد | انسان (ویچر) |
جنسیت | مذکر |
حرفه | ویچر |
وابسته به | مکتب گرگ |
توانایی ها | تواناییهای فرا انسانی ماهر در مبارزه با شمشیر کیمیاگری نشانها |
معشوقه | مینیول (ویچر 3: قلبهای سنگی) ایلیانا (ویچر: کابوس گرگ) |
زندگینامه
وزمیر در قرن سیزدهم مسنترین و باتجربهترین ویچر در کر مورهن بود و برای گرالت و باقی ویچرها مانند پدری بود که هیچوقت نداشتند، او تمام زمستانها را در قلعه سپری میکرد و زمانی که بهار فرا میرسید به راه میافتاد.
او تنها ویچری بود که از حمله به کر مورهن جان سالم به در برد، در کنار جسد دوستانش رها شد تا جان دهد، وزمیر تنها یک مربی بود و توانایی و دانش این را نداشت تا بتواند پسران بیشتری را به ویچر تبدیل کند. در میان پیرترین ویچرهای باقیمانده وزمیر آنقدر زود به دنیا آمده بود تا شاهد ساخت کر مورهن در قرن یازدهم باشد، استاد و معلم او ویچری به نام بارمین بود.
در نیمهٔ دوم قرن دوازدهم کر مورهن توسط مردمی خشمگین که جادوگران و کشیشها آنان را رهبری میکردند مورد حمله قرار گرفت. وزمیر توانست جان سالم به در ببرد که دو نظریه در این باره وجود دارد اینکه یا در قلعه نبود یا در حالی که بیهوش در میان جسد برادرانش رها شده بود با یک مرده اشتباه گرفته شد. بعد از قتلعام مکتب گرگها هرگز نتوانست کارایی سابقش را بدست آورد. پس از قتلعام استاد بزرگ رِنِس اداره مکتب را به دست گرفت. بعد از او وزمیر دومین شخص قدرتمند در مکتب بود که وظیفه تعلیم شمشیرزنی و ادارهٔ ویچرهای جوان را عهدهدار شد.
در زمانی نامعلوم خارج از قلعهٔ کر مورهن وزمیر با ویسنا ملاقات کرد، جادوگر تصمیم داشت تا فرزندش را که پسری جوان به نام گرالت بود را به او دهد تا به عنوان یک ویچر آموزش ببیند. وزمیر برای گرالت مانند یک پدر بود و در عین حال با همهٔ ویچرها با محبت زیادی رفتار میکرد. به جز وظایف و زندگیای که در قلعه داشت وزمیر گاهی ماموریتهای ویچری نیز قبول میکرد، از کارهای معروف او میتوان به شکستن نفرین قوی پوویس اشاره کرد.
برای مدت زمانی مکتبهای گرگ و گربه توسط پادشاهان کِیدوِن تامین مالی میشدند. وزمیر در آن زمان با وجود بیمیلی با گوزارت، استاد بزرگ شمشیرزنی از مکتب گربه همکاری میکرد. با اینکه به یک دیگر علاقهای نداشتند کمکم یک دیگر را درک کردند. متاسفانه همکاری میان دو مکتب باید متوقف میشد، تِریسه استاد بزرگ مکتب گربه و چند نفر از دانشآموزانش با پادشاه ردوویت دوم و جادوگرش استروگاروس به صورت مخفیانه علیه گرگها توطئه کردند. یک هفته قبل از رقابت برنامهریزی شده میان دو مکتب، وزمیر و گوزارت هر دو به وسیلهٔ سربازان پادشاه بازداشت شدند و در زمانی که قتلعام رخ داد حضور نداشتند. در حین مسابقه پادشاه ردوویت به گربهها نیز خیانت کرد و دستور داد سربازانش هم گرگها و هم گربهها را تیر باران کنند که هم مشکلات بودجهاش را حل کند و هم تهدیدهای خیالی علیه قدرتش را با راهی ساده اما موثر رفع کند.
هر دو استاد یا در واقع هر دو استاد بزرگ پس از مرگ تریسه و رنس، بعد از مدتی از زندان آزاد شدند و به آنها اجازه داده شد که دوباره تحت شرایطی مکتبهای خود را بسازند یک اینکه پول سلطنتی و بودجه هرگز دوباره به آنها تعلق نخواهد گرفت و دوم اینکه دو مکتب هرگز با هم همکاری نداشته باشند. مکتبها به آرامی رو به فروپاشی رفتند و با مرگ جادوگران و ویچرهای با تجربه و قدیمی مکتب در سال 1230 مکتب گرگ کاملا فرو پاشید و بعد از آن هیچ بچهای در آنجا تعلیم ندید.
در طی زمستان سال 1234 که وزمیر مشغول انجام ماموریت در آکسنفورت بود با بانویی جوان به نام مینیول ملاقات کرد، آنها برای مدتی کوتاه با یکدیگر قرار میگذاشتند. آن دو عاشق هم شدند که البته پدر مینیول فهمید و رابطهٔ آنها را خاتمه داد، وزمیر مجبور به فرار شد و در حین فرار زرهاش را نزد مینیول جا گذاشت، حکمی نیز برای بازداشت وزمیر توسط پدر مینیول صادر شد.
دهه ها بعد گرالت فرزند سرنوشتش سیریلا شاهدخت سینترا را برای اینکه به عنوان یک ویچر تعلیم ببیند به قلعه آورد، وزمیر به سیری راجع به انواع هیولاها و گیاهان دارویی آموزش داد و تمرینات فیزیکی سیری را به گرالت، اسکل، لمبرت و کوئن سپرد. البته ویچرها وقتی سیری به طور تصادفی یکی از معجونهای ویچرها را نوشید و وارد خلسه شد متوجه شدند که او یک منبع جادو است. وقتی برای بار سوم سیری وارد خلسه شد مرگ گرالت و کوئن را پیشگویی کرد.
بعد از آن ویچرها تصمیم گرفتند برای اینکه به سیری کمک کنند از یک دوست قدیمی جادوگر، تریس مریگولد کمک بگیرند. تریس وقتی بعضی اشتباهات رفتاری ویچرها با سیری را دید شرایطی را بر ویچرها تحمیل کرد که وزمیر با وجود بعضی مخالفتها آن را پذیرفت.