کر مورهن (انگلیسی: Kaer Morhen) نام دومین قسمت از فصل دوم سریال ویچر است.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
کارگردان | استفن سورجیک |
نویسنده | بو دمایو |
تاریخ انتشار | 26 آذر 1400 |
مدت زمان | 58 دقیقه |
قسمت قبل | ذرهای حقیقت |
قسمت بعد | آنچه از دست رفته |
خلاصه
فیلاوندرل که ینفر و فرینجیلا را دستگیر کرده بود، این دو را پیش الف جادوگر، فرانچسکا فایندبر، میبرد. فرانچسکا میخواهد این دو نفر را بکُشد اما فیلاوندرل با این توجیح که ینفر و فرینجیلا انسان هستند و در این جنگل میتوانند در مسیریابی به الفها کمک کنند، فرانچسکا را از تصمیمش منصرف میکند. از آنجایی که فرانچسکا رویاهایی از یک شخص با ردای سفید دیده بود و معتقد بود که این شخص کسی نیست جز پیشگوی بزرگ، ایثلین. او به سایر الفها دستور داده بود تا در اطراف مونولیث خراب شده به جستوجو بپردازند. ینفر و فرینجیلا نیز رویای شخصی رداپوش را دیده بودند، با این تفاوت که برای آنها این شخص به ترتیب با رداهای قرمز و سیاه ظاهر شده بود. آنها دربارهٔ رویاهایشان با فیلاوندرل صحبت میکنند و به او پیشنهاد کمک میدهند، در همین زمان الفها مکانی مرموز را پیدا میکنند، تونلی که در انتهای آن دری وجود دارد و با طلسم بسته شده، فرانچسکا طلسم در را برمیدارد و در نهایت به همراه ینفر و فرینجیلا کلبهای جادویی را در جنگل میبینند. این سه جادوگر وارد کلبهی مادر جاودان، ولث میر، میشوند، شخص مرموزی که برای هر کدام از این جادوگران با ظاهری متفاوت ظاهر میشود، ینفر او را در ظاهر دختری شبیه به کودکیهای خودش، فرینجیلا او را در قامت امپراتور امیر و فرانچسکا نیز ولث میر را به شکل ایثلین میبیند. مادر جاودان این سه فرد را به سمت بزرگترین خواستههایشان راهنمایی میکند و جادوگران از کلبه خارج میشوند. فرینجیلا و فرانچسکا با هم اتحاد الف–نیلفگارد را تشکیل میدهند، ولی ینفر آنها را احمق خطاب کرده و سعی میکند تا پورتالی برای خودش باز کند، اما نمیتواند و میفهمد که قدرتهای جادوییاش را از دست داده.
گرالت و سیری پیش باقی ویچرها در کر مورهن میروند. اسکل بعدتر به آنها ملحق میشود، در حالی که دست یک لشی را به همراه خود دارد. ویچرها که در حال جشن گرفتن هستند با تکان خوردن مدالهایشان متوجه حضور هیولایی در کر مورهن میشوند. گرالت متوجه میشود که اسکل در نبرد با لشی مسموم شده و به همین دلیل در حال تبدیل شدن به یک لشی است، موضوعی که برای گرالت غیر قابل باور است. اسکل از گرالت کمک میخواهد، اما نمیتواند بخش تبدیل شده بدنش را کنترل کند و به همین دلیل به وزمیر حمله میکند، در نهایت گرالت نیز مجبور میشود او را بکُشد. پس از اینکه به گرالت اثبات شد که کر مورهن هم برای سیری کاملا امن نیست، تصمیم میگیرد تا به او آموزشهای لازم برای مبارزه را بدهد.