سیری بدلی

اعلیحضرت نام کسل‌کننده‌ایه. نامی مناسب برای کسی که هیچ‌کس نیست. تا زمانی که من سیریلا فیونا هستم، وجودم یه معنایی داره…
سیری بدلی، بانوی دریاچه

سیریلا فیونا، همان‌طور که رسما او را می‌نامیدند و با عنوان سیری بدلی یا تقلبی شناخته می‌شد، همسر امپراتور امیر وار امریس بود.

او یک دختر یتیم نجیب و تقریبا هم سن و تا حدودی شبیه سیری بود. به همین دلیل، ربوده شد و به نیلفگارد منتقل شد تا امیر را فریب دهند. با وجود این که امپراتور فورا این حقه را تشخیص داد، اما او را رسما به عنوان سیریلای واقعی معرفی کرد و قبل از فرستادن او به یکی از دورترین نقاط امپراتوری، القاب دوشس رووِن و یملاک را به او داد. با این‌که امیر در ابتدا از او متنفر بود، در طی دیدارهایی که به ندرت با او داشت به تدریج از او خوشش آمد و پس از جنگ رسما با او ازدواج کرد و بنابراین کنترل نیلفگارد بر سینترا از طریق ازدواج آن‌ها قانونی شد.

زندگی‌نامه

اطلاعات زیادی در مورد گذشتهٔ سیری بدلی یا حتی نام واقعی او وجود ندارد. او قبل از کُشته شدن والدینش و احتمالا در طول اولین جنگ شمالی که باعث یتیم شدن او شد، از اشراف‌زاده‌های سینترایی بود که در نهایت سر و کارش به بروژ و شغل اندازه‌گیری پارچه رسید. هنگامی که کادرینگر و فن از سوی گرالت مامور شدند تا بفهمند چرا جادوگری به نام رینس انقدر تلاش می‌کرد تا سیری را پیدا کند، کادرینگر از دختری که از نظر سن و ظاهر شبیه به سیری بود صحبت کرد و سعی کرد گرالت را متقاعد کند که از او به جای سیری و طعمه‌ای برای رینس استفاده کند. با این حال گرالت از انجام این کار خودداری کرد و این موضوع منتفی شد.

شبی که کودتای ثاند رخ داد، رینس شیرو را به آن آژانس کارآگاهی فرستاد که در نتیجه یک نیمه‌الف همراه با همدست دیگرش نظریان، یادداشت‌های مربوط به سیری بدلی را پیدا کردند. آن‌ها سرانجام در 3 ژوئیه، چند روز پس از تلاش ناموفق برای بدست آوردن سیری واقعی، با رینس ملاقات و در این باره صحبت کردند، آن‌ها روز بعد به بروژ رفتند و آن دختر را ربودند.

در 10 ژوئیه سیری بدلی به نیلفگارد منتقل شد و تحت مراقبت کنتس استلا کنگریو قرار گرفت. در اواخر همان ماه، امیر به طور رسمی از او خواستگاری کرد و او را حاکم اتر و اب یارا نامید. با این حال او بلافاصله متوجه شد که او سیری واقعی و دخترش نیست و به همین دلیل سیری بدلی را به دارن رووِن فرستاد، یکی از دورترین نقاط پایتخت و دور از دید دیگران و به جست‌و‌جو برای یافتن سیری واقعی ادامه داد.

در قلعهٔ دارن رووِن، استلا به آموزش زن جوان پرداخت، 6 ماه پس از ملاقات رسمی امیر و فرستادن سیری بدلی به آنجا، پرتره‌ای از او توسط رابین اندریادا کشیده شد و امیر به ملاقاتش آمد، زیرا آن‌ها معتقد بودند به سیری واقعی نزدیک شده‌اند و باید فکری به حال سیری بدلی می‌شد. امیر از او پرسید که چه آرزویی دارد، اما سیری بدلی نام اصلی خود را بیان کرد، به معنی این‌که او کسی نیست که آن‌ها می‌خواهند و به عنوان سیریلا شناخته می‌شد. امیر پس از اطمینان دادن به او که هیچ آسیبی به او نمی‌رسد، یک‌بار دیگر پرسید که آیا چیزی وجود دارد که او آرزوی داشتنش را داشته باشد، و این‌بار سیری بدلی پاسخ داد که می‌خواهد در دارن رووِن با کنتس بماند. با این‌که امپراتور فکر می‌کرد این کار اشتباه بود، اما با آن موافقت کرد.

«من قولم رو دادم و به اون عمل می‌کنم. با این حال، فکر می‌کنم که انتخاب بد و آرزوی اشتباهی کردی. اگر نظرت رو تغییر می‌دادی…»
«نمیخوام… چرا باید این کارو کنم؟ من خانم استلا رو انتخاب کردم، چیزهایی رو انتخاب کردم که در زندگیم باهاشون آشنا نبودم… خانه، گرما، خوبی و مهربانی. شما نمی‌تونید با انتخاب چنین چیزهایی اشتباه کنید.»
امیر و سیری بدلی، بانوی دریاچه

مدت کوتاهی بعد، سیری بدلی و استلا از نیلفگارد دیدن کردند، پس از این‌که امیر سیری واقعی را پیدا کرد و با او صحبت کرد، او را رها کرد. امیر سپس تصمیم گرفت با همان سیری بدلی ازدواج کند و او را به عنوان ملکه معرفی کند، گرچه این کار فقط برای حفظ امنیت سینترا به عنوان بخشی از امپراتوری بود.

سیریلا فیونا به عنوان ملکه رابطهٔ خوبی با استلا کنگریو داشت که باعث شد از او به عنوان «مادرشوهر امپراتوری» یاد کنند. او سرانجام مدتی قبل از سال 1331 درگذشت.

نکته‌ها

• قرار بود در بازی ویچر 3: وایلد هانت به سیری بدلی اشاره شود، اما او از نسخهٔ نهایی بازی حذف شد.
• به طور طعنه‌آمیزی، قرن‌ها بعد، تنها پرتره‌ای که از سیری وجود دارد، در واقع سیری بدلی است!
• گفته می‌شود امیر عاشق سیری بدلی می‌شود، اما هیچ‌وقت مشخص نشد که واقعا این اتفاق افتاده یا خیر.

گالری