نه! تسلیم نمیشوم، من دیگر یک دختر وحشتزده از برج تاریک مریبور نیستم، من چهاردهمین نفر سادن هستم…
تریس، خون الفها
بذار اسکویاتلها من رو خائن و ترسو خطاب کنن. ولی من، یارپن زیگرینِ ترسو و خیانتکار و مرتد میگم که نباید همدیگه رو بکُشیم. من میگم ما باید طوری زندگی کنیم که بعدا مجبور نباشیم از کسی طلب بخشش کنیم.
یارپن زیگرین، خون الفها
من با جادو و جادوگران، پیشگوییها و سرنوشت جهان مخالفت میکنم، من با خون ارشد و غیر ارشد مبارزه میکنم. این همه پیشبینی و طلسم برای من چه معنایی دارد؟ من از آنها چه سودی میبرم؟ هیچی!
بونهارت به سیری، بانوی دریاچه
آخرین دیدگاهها