سورل آلبرت آمادور دگرلوند، که سادهتر با نام سورل دگرلوند شناخته میشد، جادوگری جوان و با استعداد از ریسبرگ بود. او دستیار جاهطلب اورتولان و همینطور یکی از مورد احترامترین جادوگرها در انجمن برادری جادوگران بود. موهای بلند و زیبایی زنانهاش به او این امکان را میداد تا حتی بیشتر در حرفهاش پیشرفت کند و همچنین باعث لطف محفل به او نیز میشد. علیرغم تصوری که بسیاری از او به عنوان یک جادوگر با استعداد داشتند، سورل به خاطر حرفهاش فداکاریهای زیادی کرد.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
نام مستعار | سورل دگرلوند |
وضعیت | مُرده (توسط گرالت) |
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
مقام | استاد جادو |
حرفه | جادوگر |
وابسته به | ریسبرگ |
معشوقه | ارتولان |
زندگینامه
به دلیل شیفتگیِ سورل به انجام آزمایشهایی که توسط انجمن ممنوع اعلام شده بود، او به صورت مخفیانه و به دور از دید به انجام آنها میپرداخت. بعد از قتل عام کارگرهای محوطهٔ ذغال سنگ و کشاورزان در مناطق اطراف ریسبرگ، جادوگران: آلگرنون گوئین کمپ و هارلن تزارا، ویچر گرالت از ریویا را برای تحقیق در مورد این پرونده استخدام کردند. آنها معتقد بودند که یکی از اهالی ریسبرگ از گوئتیا برای احضار یک شیطان استفاده کرده و بعد از خروج از بدن میزبان، شیطان شروع به کشتار مردم کرده است. یک روز، هنگامی که ویچر در حال گشتزنی در مناطقی بود که قتل عامها در آن رخ داده بود، سورل دگرلوند را آغشته به خون و رودهٔ دهها جسدی که در اطرافش قرار داشت، یافت. دگرلوند پس از بیدار شدن اظهار پشیمانی کرد و از ویچر خواست از جان او بگذرد، با دانستن اینکه شیطان کنترل او را به دست گرفته و کارگران را کشته، گرالت به او گفت آنها را به ریسبرگ تلپورت کند، تا در آنجا به اعمال او رسیدگی شود.
به جای تلپورت کردن خود و گرالت به ریسبرگ، سورل هر دوی آنها را به مخفیگاه خود منتقل و در آنجا سرنگی آغشته به زهر عقرب سفید به او تزریق کرد. در حالی که گرالت بر اثر سم فلج شده بود، سورل اعتراف کرد که داستان شیطان دروغ بوده است. کسانی که مسئول قتلهای وحشتناک بودند، در واقع، دو اوگر- ترول با نامهای بو و بنگ بودند، ساختهٔ آزمایشگاههای ارتولان و همچنین پاستور: یک گوژپشت و کمانداری ماهر که به گفتهٔ دگرلوند حاصل هیچگونه تولید مثل میان گونهای یا جهشیافتگی نبود و صرفا حاصل مردی زشت و زنی زشتتر بود.
نقشهٔ سورل برای کشتن ویچر، به هر حال شکست خورد. بدن گرالت به لطف جهشیافته بودن توانست سم را خنثی کند و او توانست خود را آزاد کند. ویچر، سورل را مجبور کرد که به بیرون از مخفیگاه تلپورتش کند. سرانجام او به حبس خانگی در ارگ محکوم شد (در واقع این فقط یک حقه بود تا به نظر برسد جادوگران ریسبرگ از او مراقبت میکنند). گرالت در نهایت راهی برای ورود به ریسبرگ پیدا کرد و دگرلوند را به خاطر جنایاتش کشت.