بذار اسکویاتلها من رو خائن و ترسو خطاب کنن. ولی من، یارپن زیگرینِ ترسو و خیانتکار و مرتد میگم که نباید همدیگه رو بکُشیم. من میگم ما باید طوری زندگی کنیم که بعدا مجبور نباشیم از کسی طلب بخشش کنیم.
یارپن زیگرین، خون الفها
یارپن زیگرین، جنگجوی دورف، ماجراجو و یک شکارچی اژدها بود. او رهبر گروهی متشکل از شش دورف و بعدها کهنهسرباز نبرد برنا بود.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
رنگ مو | قهوهای |
رنگ چشم | قهوهای |
نژاد | دورف |
جنسیت | مذکر |
ملیت | ماهاکم |
حرفه | ماجراجو شکارچی اژدها سرباز |
وابسته به | گروه یارپن زیگرین ارتش داوطلبان ماهاکم |
خانواده | قبیلهٔ زیگرین |
نسبت فامیلی | مادربزرگ (نام نامشخص) خواهران و برادران (نامها نامشخص) گبور زیگرین |
زندگینامه
اوایل زندگی
یارپن و خواهران و برادرانش در جوانی با مادربزرگشان زندگی میکردند، مادربزرگشان معمولا ساخت داروهایی که مواد اولیه سادهای داشتند را به آنها آموزش میداد. بعدها یارپن رهبر گروهی از دورفها شد که شامل لوکاس کورتو، پائولی دالبرگ، ریگان دالبرگ، زیویر موران و یانیک براس بود. این گروه کانتیننت را گشتند و به شکارهای بزرگ و خطرناک پرداختند. در آن زمان، یارپن و گروهش موفق به کُشتن اژدهایی به نام آکویست شده بودند. بلافاصله پس از آن، آنها به کِینگورن سفر کردند تا به شکار اژدهای جدیدی که کشف شده بود بپردازند.
شکار اژدها
گروه یارپن تنها یکی از گروههای شرکتکننده در شکارِ تحت فرمان پادشاه نیدامیر بود. افراد دیگری که به این شکار پیوستند عبارت بودند از: شوالیه آیک از دنزل، کرینفرد ریورز، ینفر از ونگربرگ، گرالت از ریویا، دندلاین، دورگاری و آخرین و مهمترینشان، بورچ به همراه دو زن زرکانیایی با نامهای تیا و ویا.
هدف شکار، یک اژدهای سبز بزرگ و ماده بود که در آن منطقه لانه کرده و پیش از آن توسط برخی از مردم محلی مسموم و با اینکه به شدت مجروح شد، اما جان سالم به در برده بود. زمانی که شکار آغاز شد، یارپن با بوهولت در مورد کُشتن اژدها و سهمشان از گنج آن با هم بحث کردند. آنها در طول شکار با خطرات زیادی مثل سر خوردن از صخرهها مواجه شدند که نزدیک بود باعث مرگ گرالت و ینفر شود.
آنها در نهایت به هدف خود رسیدند و رو در رو با اژدهای زخمی ایستادند، اما قبل از شروع حمله اژدهای دیگری ظاهر شد. اژدهای طلایی که همان ویلنترتنمرث بود، از نیروی خود استفاده کرد و به آنها گفت که در یک دوئل منصفانه با آنها مبارزه خواهد کرد. آیک از دنزل بیدرنگ و با سرعت حمله کرد، اما اژدها به راحتی شکستش داد و او را همراه با اسبش به ته دره پرتاب کرد.
پس از این اتفاق نیدامیر از ادامه دادن شکار انصراف داد، اما ریورز و گروه یارپن تصمیم گرفتند که شکار را تمام کنند و اژدهای طلایی را بکُشند. طرفین شکار به اختلاف برخوردند، زیرا گرالت، دندلاین و دورگاری نمیخواستند چنین جانوری را بکُشند و با آن مخالف بودند. بوهولت و یارپن همراه با مردانشان به سرعت همه مخالفان را شکست داده و به بند کشیدند. ینفر که در ابتدا به نظر میرسید در طرف شکارچیان قرار گرفته، سعی کرد از طلسمهایی علیه آنها استفاده کند. اما وردهایش توسط یارپن دفع و او نیز به بند کشیده شد. سپس در حالی که همه مخالفان بسته بودند، مردان یارپن و بوهولت به اژدها حمله کردند.
ابتدا اژدهای طلایی آنها را شکست داد، اما شبهنظامیان محلی هم در حین مبارزه به آنها پیوستند و حمله کردند. این افزایش نیرو برای اژدها خیلی زیاد بود و نزدیک بود شکست بخورد. اما خوشبختانه ینفر، گرالت، دندلاین و دورگاری توانستند خود را آزاد کنند و سعی کردند از اژدهای طلایی دفاع کنند. سپس تیا و ویا نیز به آنها پیوستند و شروع به کُشتن شکارچیان یکی پس از دیگری کردند.
در نهایت، مدافعان مهاجمان را دفع کردند و ویلنترتنمرث پیروز شد. او آنها را از کُشتار بیشتر منع کرد و بنابراین گروه ریورز و یارپن زنده ماندند. سپس مشخص شد گنجی که اژدها به شدت از آن دفاع میکرد در واقع یک تخم اژدهای کوچک بود. هنگامی که اژدهای طلایی، که در واقع همان بورچ بود، همراه با جوجهاش رفت، اعضای گروه شکار نیز از هم جدا شدند و هر کدام راه خود را رفتند.
سالهای بعد
مدتی پس از شکار اژدها، یارپن در بازار گورس ولن بود که ینفر او را پیدا کرد. یارپن از شهر گریخت، زیرا ینفر هنوز از دست او عصبانی بود، فریاد میزد و به او قول داد انتقامش را میگیرد.
در حدود سال 1266، یارپن و گروهش هنوز فعال بودند. اما تعداد افراد گروهشان یک نفر کمتر شده بود، زیرا لوکاس کورتو در ماهاکم بازنشسته شد و ازدواج کرد. آنها در خدمت پادشاه کادون، هنسلت، بودند و وظیفه داشتند کاروانی از محمولههای مخفی را به ادیرن برسانند. طی مسیر آنها با سه مسافر ملاقات کردند: گرالت از ریویا، تریس مریگولد و دختر جوانی به نام سیری.
گرالت از دوست قدیمی خود خواست تا برای مدتی به آنها بپیوندند. زیرا تریس بسیار بیمار شده بود و ویچر به او کمک میکرد. یارپن اشاره کرد که چگونه گرالت با مهربانی از تریس مراقبت میکند و به سیری گفت که هرگز اشتباه تریس را مرتکب نشود و مراقبت را با چیز دیگری اشتباه نگیرد.
پادشاه هنسلت به یارپن و گروه دورفها علی رغم کمکشان اعتماد نداشت و معتقد بود که همهٔ غیرانسانها با اسکویاتل توطئه کردهاند، بنابراین از یک سرباز خواست در مورد کاروان آنها به اسکویاتل اطلاع دهد تا به گروه حمله کنند و با این کار وفاداری دورفها را آزمایش کند. وفاداری گروه در نزدیکی شراوود ثابت شد، زیرا آنها به اسکویاتل حمله کردند و در این راه دو نفر از مردان یارپن نیز جان باختند. یارپن با فهمیدن این موضوع که مردانش به خاطر هنسلت مردهاند خشمگین شد. پس از این وقایع گرالت و همراهانش، کاروان یارپن را ترک کردند و به سمت الندر رفتند. دورفها نیز به مسیر خود در امتداد لیکسلا ادامه دادند.
بعدها و زمانی که جنگ دوم شمالی آغاز شد، یارپن علیه نیروهای مهاجم نیلفگاردی جنگید. او ثابت کرد که جنگجوی بسیار ماهری است و به خوبی جنگید. یارپن همچنین در آخرین نبرد یعنی نبرد برنا ایستادگی کرد. او از جنگ جان سالم به در برد و در رژهٔ ناویگراد حضور داشت. با این حال افراد او به احتمال زیاد در طول این نبرد جان باختند. زیرا پس از آن در هیچ یک از ماجراجوییهای یارپن حضور نداشتند.