بازی تاجوتخت با تمام خوبیها و بدیها به پایان رسید، در نتیجه بینندگان و طرفداران این سری مشتاقانه خواهان یک سریال فانتزی دیگر هستند تا جای بازی تاجوتخت که فعلا خالی شده را با آن پر کنند، از طرف دیگر فصل اول سریال ویچر چند ماه دیگر توسط نتفلیکس منتشر خواهد شد، پس به جز طرفداران ویچر که بیصبرانه منتظر هستند، خیلیهای دیگر نیز ویچر را زیر نظر دارند تا ببینند که این سریال میتواند جایگزینی برای بازی تاجوتخت باشد یا خیر؟ اگر کتابهای هر دو مجموعه، یعنی؛ نغمه آتش و یخ (که در ادامه برای خلاصهتر نوشتن از ترکیب گات استفاده خواهد شد) و ویچر را خوانده باشید با من هم نظر هستید که سریال ویچر حداقل روی کاغذ قرار نیست کلونی از سریال گات باشد و قرار است در این سریال تجربهای بسیار متفاوتتر ولی با همان طعم خوش را داشته باشید.
آیا کوچکترین شباهتی بین این دو مجموعه نیست؟
اگر کسی بگوید این دو هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند بیشک حرف بیربطی زده است چون بالاخره وقتی وقایع هر دو مجموعه در یک دنیای قرون وسطایی میگذرد ناخواسته شباهتهایی به وجود میآید، از طرفی هر دو مجموعه نه تنها در یک سبک بلکه در یک زیر سبک دسته بندی میشوند، هر دو مجموعه را میتوان در زیر سبک فانتزی تاریک قرار داد. اما در کل شاید بتوان گفت ساختارشکنی مهمترین نکتهای است که در هر دو صدق میکند.
جادو، آری یا خیر؟
«جرج آر آر مارتین» در دنیایی که خلق کرده عنصر جادو را تا آنجا که توانسته در سایه قرار داده و سعی کرده این عنصر بیشتر جایی در افسانههای دنیایش وجود داشته باشد یا خیلی اندک و محدود از این عنصر در آن دنیا استفاده شود، اما «آندژی ساپکوفسکی» رویه کاملا متفاوتی را در کتابهایش پیاده سازی کرده است، در دنیای ویچر تعداد بسیار زیادی از شخصیتهایی که اهمیت دارند جادوگر هستند و حتی گرالت که شخصیت اصلی داستان است تا آنجا که به کارش مربوط میشود جادو را میداند و از آن استفاده میکند و در کل جادو در دنیای ویچر در شکلهای بسیار متنوع و بدون محدودیت کاربرد دارد تا جایی که انواع و اقسام نفرینها از جمله تبدیل کردن به قورباغه! استفاده میشود.
دنیای گات در نگاه اول بسیار واقعیتر به نظر میرسد در واقع میتوان آن را حتی دنیایی مثل دنیای خودمان بدانیم که افسانهها و پیشگوییهای وعده داده شده زیادی دارد و ناشناختهها به جادو و خرافات نسبت داده میشوند، جادو در دنیای گات بسیار محدود تزریق شده تا هم به مفاهیمی دیگری معنا دهند و هم کمی فانتزی به داستان اضافه شود. ولی در ویچر حتی طرز شکلگیری دنیای کنونی از جادو نشأت گرفته و همان جادو به تدریج در جهان ترویج یافته و گستردهتر شده است.
بگذارید برای توضیح بهتر جملات بالا یک مثال بزنم، ریشههای داستان گات به انسانهای اولیه و فرزندان جنگل میرسد، جایی که انسانهای اولیه پس از مهاجرت، فرزندان جنگل را از خانهها و زمینهایشان راندند، این داستان برای شما آشنا نیست؟ پدران خودمان را به یاد بیاورید!! انسانهای نخستینی که به سمت محل زندگی نئاندرتالها مهاجرت کردند و آنها را با خونریزی از آنجا راندند. همین روند در کل مجموعه گات ادامه مییابد و «مارتین» با الهام از وقایع تاریخی جهانش را میسازد.
در ادامهٔ مثال برویم سراغ طرز شکلگیری دنیای ویچر، دنیایی که طی یک اتفاق جادویی و مبهم به نام پیوند کرهها شکل میگیرد، در طی این اتفاق جهانهای موازی مختلف با هم برخورد میکنند و حاصل این برخورد به وجود آمدن ترکیبی از دنیاها در کانتیننت (قاره) است، کانتیننت قبلا تنها دنیای الفها بوده اما پس از این اتفاق شامل موجودات زنده از دنیاهای مختلف میشود، از انسانها، الفها و دورفها گرفته تا هیولاهایی مثل گرگینهها، خونآشامها، اژدهایان و… در این دنیا زندگی میکنند. در ادامه مجموعه نیز «ساپکوفسکی» درست است که از وقایع تاریخی الهام میگیرد اما قرار نیست همانطور که تاریخ ما طی شده، تاریخ دنیای ویچر نیز طی شود، در طول داستان ویچر موارد مشابه زیادی با دوره قرون وسطا وجود دارد از جمله آنها میتوان به دادگاههای تفتیش عقاید، پادشاهیهای کوچک همواره درگیر جنگ و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد، ولی در حین حال موضوعات نسبتا جدیدی چون مبارزه با نژادپرستی در دنیای ویچر وجود دارد که با موارد تاریخی آن دوره خاص قابل انطباق نیست.
در دنیای ویچر با اینکه عناصر فانتزی بسیاری وجود دارند ولی آنها کوچکترین آسیبی به رساندن درست پیامها و موضوعات به مخاطب نمیرسانند.
پس هر دو مجموعه با اینکه تفاوتهای زیادی که در استفاده از عنصر جادو دارند اما هر دوی آنها موفق شدهاند پیامهای جدید، امروزیتر و یا حتی مهمتری نسبت به اغلب آثار فانتزی داشته باشند و به جای اینکه فقط به نبرد خیر و شر بپردازند مسائلی چون نژادپرستی، جنگ و خیلی موضوعات دیگر را با یک طرز نگاه متفاوت بررسی کنند.
کدام تالکینیتر است؟
قطعا ناخداگاه آثار فانتزی با نوشتههای «تالکین» مقایسه میشوند. این مقایسه را میتوان در چند حالت بررسی کرد.
از لحاظ دنیایی که داستان در آن میگذرد شاید بتوان گفت دنیای ویچر تالکینیتر است نسبت به گات، زیرا دنیای ویچر همان دنیایی است که انسانها توانستهاند با کنار زدن سایر نژادها از جمله الفها و دورفها به یک ابرقدرت تبدیل شوند و خود را به یک نژاد برتر تبدیل کنند، از طرف دیگر در گات نژادهای دیگر جز تعداد اندکی قدرت تفکر ندارند و مثل حیوانات هستند پس خطری که اکثرا انسانها را تهدید میکند همان خودشان هستند. همین موضوع نژادهای دیگر در ویچر بسیار پراهمیت است چون مفاهیمی که به واسطه آنها بیان میشوند و پلیدیهای انسان را سرزنش میکنند بدون وجود نژادهای گوناگون آن اثرگذاری و ملموسی حالا را نداشتند.
از طرف دیگر مقیاس اتفاقات داستان و هدف شخصیتها در گات بسیار تالکینیتر از ویچر است، در گات شخصیتها و اتفاقات حول آنها اکثرا به نجات دنیا، فتح آن و بسیاری از اینگونه موارد خلاصه میشوند، ولی در ویچر مقیاسها کوچکتر و موضوعات شخصیتر هستند، درست است که در دنیای ویچر جنگهای زیادی رخ میدهد اما این جنگها بر سر نجات دنیا نیستند بلکه مثل جنگهایی هستند که در دنیای ما زیاد اتفاق افتاده است و نکته مهمتر اینکه شخصیتهای اصلی ویچر عمدتا در این جنگها دخالتی ندارند و فقط برای نجات دادن کسانی که دوست دارند و یا کاری که از نظر اصول شخصیشان درست است، تلاش میکنند.
همین کوچکتر بودن مقیاس داستانسرایی است که ویچر را از سایر آثار متمایز میکند، اگر در گات گهگاهی شخصیتها بین مردم میروند و از اوضاع آنها باخبر میشوند، در ویچر شخصیتهای اصلی بیشتر وقتشان را بین مردم میگذرانند و با آنها سر و کله میزنند، همین امر باعث میشود در ویچر بسیار شاهد صحنههای قابل باور و بسیار ملموسی باشیم، در اصل به خاطر همین بالاتر بیان کردم که در نگاه اولیه دنیای گات بسیار واقعیتر به نظر میرسد اما هر چه در دیالوگها و مسیر شخصیتهای دو مجموعه عمیقتر شویم، میتوانیم ردپای زیادی را از دنیای خودمان در ویچر ببینیم.
در گات شما عبارتهای جذابی را از تیریون، لرد بیلیش و خیلیهای دیگر میشنوید که اکثرا جنبه هوشمندانه دارند اما در ویچر غالب جملههای جذاب به آنهایی ختم میشود که پلیدی انسانها را بیان میکنند، ویچر پر است از طنز تلخ اما به همان نسبت هم دارای صحنههای خندهدار فراوانی است که در کمتر کتابهای فانتزی رویت میشود.
گرالت شخصیت اصلی ویچر یک فرد بسیار باهوش یا یک شمالی شرافتمند نیست، او یک هیولاکش ماهر است که در بعضی اوقات انسانهایی که بدتر از هیولا هستند را نیز میکُشد. برای او اهمیتی ندارد شمال توسط کدام پادشاهی فتح میشود، بلکه برای او تنها کار، اصول و عشقش مهم هستند، او برای این سه از جانش نیز میگذرد.
در طرف دیگر داستان ویچر سیری قرار دارد، دخترکی که سختیها و شدیدترین زجرها را کشیده اما کماکان شیطنت خودش را دارد، در حماسه ویچر داستان سیری از کودکی تا پایان نوجوانیاش روایت میشود و مخاطب روبهرو شدن او را با انواع و اقسام مشکلات میبیند، از شخصیترین مشکلات چون روبهرو شدن با اولین عادتهای ماهانه تا بزرگترین و خطرناکترین چون فرار کردن از وایلد هانت.
در نتیجه جملات بالا از گرالت برخلاف جان اسنو انتظار نجات دادن دنیا را نداشته باشید و همچنین فکر نکنید که سیری چون دنریس به واسطه خونی که در رگهایش است خود را فاتح دنیا معرفی میکند. شاید در سریال ویچر هیچگاه نبردهای عظیمی چون هاردهوم و وینترفل را نبینید اما ویچر غذای خوشمزه دیگری برای شما آماده دارد و آن هم نبردهای تک نفرهٔ گرالت با دشمنانش به خصوص هیولاها است، مبارزههایی که به گفته طراح مبارزات سریال ویچر «ولادیمیر فردیک» که از قضا در سریال گات نیز طراح مبارزات بوده، قرار است مخاطبان چیزی را ببینند که قبل از آن مشاهده نکردهاند. مبارز دیگری که قرار است در سریال ویچر شما را شگفتزده کند شخصیت اصلی دیگر داستان، یعنی؛ سیری است، دختری نوجوان که به واسطه داشتن خون ارشد قابلیت سفر در فضا و زمان را به مرور به دست میآورد و به شما قول میدهم دیدن سیری در مبارزات وقتی از قابلیتهایش استفاده میکند قطعا دیدنی خواهد بود.
در سریال گات یکی از بهترین سکانسها، صحنهٔ مبارزه کوه و اوبرین مارتل بود، حالا در نظر بگیرید که مجموعه ویچر مملو از این دسته نبردها است.
از لحاظ فرهنگ عامه، تاریخ غنی، ساختار زبانهای جدید و این دسته از موارد نه گات و نه ویچر ابدا قابل مقایسه با ارباب حلقهها نیستند ولی در همان سطح خودشان به دلیل مفصلتر بودن کتابهای مارتین میتوان دنیای او را از این لحاظ کمی بهتر دانست.
همهچیز به عشق ختم میشود
در گات به قول تیریون و جان اسنو، یا وظیفه عشق را میکشد یا عشق وظیفه را، در این مجموعه عاشق و معشوق درست است که مسیرهای پیچیدهای را طی میکنند اما اکثرا در قبال یکدیگر صادق هستند و شطرنج زندگیشان را ساده بازی میکنند، اما در ویچر عشق بین ینفر و گرالت یکی از عجیبترین ماجراهای عشقی است که وجود دارد، ینفر کسی است که به این عشق پیچیدگی میبخشد، او کسی است که گرالت ساده را بازی میدهد و به قول معروف با یک دست پیش میکشد و با دست دیگر پس میزند، البته این موضوع را هم در نظر بگیرید که گرالت و ینفر جمعا روی هم حدود 200 سال عمر کردهاند پس با اینکه ینفر چهره و اندام یک دختر بیست ساله را دارد اما او بسیار باهوش است و تجربهٔ زنی صد ساله را دارد که باعث میشود یک رابطه سینوسی با گرالت داشته باشد اما با این حال همواره در دنیای ویچر ثابت میشود که این دو برای یکدیگر ساخته شدهاند.
نوعی عشق که در گات وجود دارد اما زیاد پررنگ نیست ولی در ویچر بسیار مهم است، عشق پدر فرزندی است، عشقی که باعث میشود گرالت سراسر دنیا را برای پیدا کردن و نجات دادن دختر خواندهاش، سیری، طی کند و با خطرناکترین ساحرهها و قاتلان بجنگد. بالاخره گرالت به یک معنایی جایزهبگیر است با این حال او هیچ پاداشی را برای فروختن دخترخواندهاش که توسط سرنوشت به او سپرده شده را قبول نمیکند و تا پای جانش برای سیری مبارزه میکند. عشق سیری نسبت به ینفر و گرالت نیز بسیار ستودنی است، او که سن زیادی ندارد و به راحتی میتواند با سفر به دنیاهای دیگر از خطر دور شود، در مواقعی که پدرخوانده و مادرخواندهاش نیاز به کمک دارند همواره حاضر میشود و جانش را به خطر میاندازد.
پرستو و گرگ
در کتابهای گات داستان از همان ابتدا از نگاه چند نفر پیش میرود اما در کتابهای ویچر داستان تنها از نظر دو شخصیت اصلی، یعنی؛ گرالت و سیری روایت میشود، همین امر باعث میشود که لایههای درونی این دو شخصیت به خوبی شکافته شوند و ماجراجویی این دو که از ابتدا پیوند جدا نشدنیای با هم دارند، بسیار برای مخاطبان با اهمیت باشد.
اگر در گات بعضی اوقات لحظات خندهداری ایجاد میشوند در ویچر این صحنهها مکررا استفاده میشوند، بالاخره یکی از همراهان همیشگی گرالت، آوازخوانی به نام دندلاین است، شیمی بین این دو نفر همواره طنز خاصی را به دنبال دارد، این شوخ بودن تنها به دندلاین خلاصه نمیشود و شخصیتهای زیادی را در بر میگیرد (ماجرای ینفر و تکشاخ را به یاد آورید) که بیان کردن همه آنها از حوصله این مقاله خارج است.
هیچگاه با جملات بالا ویچر را با یک دنیای فانتزی شاد و خوش آب و رنگ اشتباه نگیریم. گات دنیای بسیار تاریکی دارد اما بیراه نیست اگر بگویم دنیای ویچر تاریکتر است! در ویچر چون داستان در دل مردم میگذرد پلیدیها و تلخیها بسیار آشکارتر هستند، در واقع شخصیتهای اصلی در کنار کسانی هستند که بدبختی، جنگ، نژادپرستی، طمع و… را با گوشت و استخوان درک کردهاند.
در ویچر داستان یک هیولاکش را که نه قصد نجات دنیا بلکه قصد انجام دادن درست کارش و نجات دادن کسانی که عاشقشان است را دارد، دنبال میکنید. او در مسیر داستان با مردم جنگزده، الفهای رانده شده، انقلابیون عصبانی، جادوگرانی طمعکار و صدها دستهٔ دیگر از مردم مواجه میشود، او یک انسان است اما در برابر انسانی که به یک غیرانسان ظلم میکند میایستد، زیرا اصول ویچرها این است و گرالت هم یکی از پایبندترینهاست.
در طرف دیگر داستان نیز سیری، با تمام قدرتهایی که دارد ولی همواره متواضع و دخترکی شیرین است، او دختر برگزیده است اما به جای اینکه سیری به این موضوع غره شود آن را کاملا نادیده میگیرد و مثل یک دختر نوجوان دوست داشتنی و مهربان رفتار میکند. سیری را شاید بتوان پختهترین دختر نوجوان نیز دانست، زیرا او کسی است که با سفر در دنیایهای موازی چیزهایی را میبیند که تا به حال هیچ بشری حتی به آن فکر نکرده است همچنین سختیهایی را در این سن پشت سر گذاشته و از آنها سربلند بیرون آمده که هیچ دختری به سن او تا به حال آنها را تجربه نکرده است.
حال تنها همین دو شخصیت را با شخصیتهایی که از مجموعه گات میشناسید مقایسه کنید تا تفاوتها را لمس کرده باشید.
سخن آخر
با توجه به اینکه کتابهای گات هنوز تمام نشده و گویا مدتها به انتشار همگیشان مانده من سعی کردم زیاد در جزئیات دو مجموعه ویچر و گات را مقایسه نکنم، ولی به هر حال مواردی که در این مطلب بیان شد، به نظرم مهمترین تفاوتهای این دو مجموعه موفق فانتزی بودند.
در آخر و خلاصه این حرفها قصد دارم بگویم کسانی که با مجموعهٔ ویچر آشنایی ندارند ولی بعد از سریال گات به دنبال سریال فانتزی دیگری میگردند، بهترین گزینه همین سریال ویچر است، قرار نیست مخاطبان کلونی از گات ببینند بلکه ویچر خودش است با تمام ویژگیهای منحصر به فردش و این سریال که از دنیای غنی ساخته «ساپکوفسکی» اقتباس شده میتواند در دل مخاطبان جا باز کند چون پتانسیل فوقالعادهای دارد و شاید حتی با دیدن این سریال لحظات به مراتب شیرینتر و بهتری را نسبت به سریال گات تجربه کنید.
7 دیدگاه
Mohammadمشارکتکننده
چرا غیر فعال شدین ؟
Mohammadنویسنده
یه مدتی به دلیل عرضهٔ سریال مشغول بودیم، به زودی مطالب بیشتری رو در سایت منتشر میکنیم.
Mohammadمشارکتکننده
واقعا سایت خیلی خوبیه ،من عاشق اینجور سریال ها و فیلم ها هستم و سایت شما باعث ساعت ها سر گرمیه من میشه
Mohammadمشارکتکننده
مقاله ی خیلی خوبی برای من که کتاب هارو نخوندم ،ولی اینکه گفتی سفر در زمان داره شوقمو از بین برد ،اینجور چیزارو خود دانشمند ها هم نمیتونن جوری توضیح بدن که منطقی به نظر بیاد هر توضیحی داشته باشن یه پارادوکسی داره چه برسه به فیلم سازا اند گیم مارول و هم با سفر در زمان از نظر من بیمزه کردن ،امید وارم این سریال زیاد در موردش مانور نده ،
dante2255مشارکتکننده
مقاله بسیار عالی بود،لطفا اگر میشه در برنامه هاتون یه مقایسه هم بین دنیا ها witcher و dragon age نیز بزارید چون شباهت ها خاصی باهم دارند،هم از طرح کلی که هر دو توی دوران قرون وسطایی هستند،هم از لحاظ نمره های دو بازی از متاکریتیک که هر 3 نسخه دراگون ایج و ویچر با اختلاف نمراتی نسبت بهم دارند.(نسخه سوم هر دو بازی نیز یکی بهترین بازی سال 2014 شد و ویچر 3 بهترین بازی سال 2015)هم جهان هر دو بازی بر اساس انسان،الف و … و همچنین جادو است و در هردو با جادوگران مقابله میشه و هر دو بازی نیز نقش آفرینی میباشند و نسخه اول هر دو نیز با اختلاف تقریبا 2 سال شروع به تولید کردند.
Danial MKمدیر کل
این مقاله ارتباطی با سری بازیها نداره و دو مجموعه کتاب ویچر و نغمه آتش و یخ با هم مقایسه شدن.
Mohammadنویسنده
اولویت ما کتاب های ویچر هستن، ولی چشم اگه وقت بود حتما این مقایسه هم انجام میدیم.