به راستی، چیزی نفرتانگیزتر از هیولاهایی که خودشان را ویچر مینامند و به مبارزه با طبیعت میپردازند وجود ندارد، آنها مخلوقات کثیف جادو و جادوگریاند، دارای هیچ وجدانی نیستند، موجوداتی جهنمی که تنها در زمینهٔ گرفتن جانها مهارت دارند. و کر مورهن، جایی که لانهٔ این موجودات ننگین است، جایی که در آن اعمال شنیع خود را انجام میدهند، باید از سطح این زمین پاک شود.
مانستروم، تعریفی از ویچرها
ترس یه بیماریه. اگه دچارش بشی و درمانش نکنی، تو رو از پا در میاره.
گرالت، ذرهای حقیقت
سیری به چهرهاش نگاه کرد ولی به سختی توانست جیغ ناشی از ترسش را مهار کند. هر چند که او روی دو پا ایستاده بود، هر چند که او بوی عرق و دود میداد، هر چند که او مثل انسانها لباس پوشیده بود ولی او یک انسان نبود. هیچ انسانی نمیتوانست چنین صورتی داشته باشد.
خون الفها، صفحه 39
(بیشتر…)
وقتی میخوان دارِت بزنن، ازشون بخواه یه لیوان آب واست بیارن، هیچوقت نمیدونی قبل از اینکه اونو بیارن ممکنه چه اتفاقی بیفته!
وزمیر، بانوی دریاچه
آخرین دیدگاهها