پسرم بیگناهان گزارش نمیشوند.
گوئنت: بازی کارتی ویچر
بلوهون دومین پادشاه کراک بود، فرزند اسمیک، پدر شش پسر و هشت دختر، گرچه تنها چهار پسر حق قانونی نسبت به تاجوتخت داشتند. تا زمان مرگش بیست سال بر کراک حکومت کرده بود و این باور وجود داشت که به اندازهای سالم و سرحال است که میتواند بیست سال دیگر هم حکومت کند.
این صفحه ممکن است حاوی اسپویل از کتابها یا اقتباسهای آنها باشد!
وضعیت | مُرده |
نژاد | انسان |
جنسیت | مذکر |
ملیت | کراک |
نشان خانوادگی | |
مقام | پادشاه کراک |
خانواده | خاندان کراک |
والدین | اسمیک (پدر) |
معشوقه | حداقل چهار همسر نام برده نشده (مرده) ایلدیکو برکل (نامزد) |
فرزند | ویراکساس (پسر) المر (پسر) اگموند (پسر) زاندر (پسر) دو پسر و هشت دختر نام برده نشده (نامشروع) |
نسبت فامیلی | حداقل چهار برادر نام برده نشده |
زندگینامه
بلوهون پس از آن به قدرت رسید که حداقل چهار برادر دیگر او از تاجوتخت کراک چشمپوشی کردند، یکی از آنها با کمال میل این کار را انجام داد و به این ترتیب عنوان جانشین جدید کراک به او رسید. او با پیروی از مسیر پدرش و استفاده از تجارت دریایی سود کلانی کسب میکرد، از جمله دزدی دریایی. با این حال، این یک استاندارد دوگانهٔ واضح بود: در حالی که او مشکلی با دزدی دریایی نداشت، از کسانی که از خزانهٔ سلطنتی اختلاس میکردند متنفر بود. ساحره لیتا نید، که در سال 1245 به ملاقاتش رفت، از این عامل استفاده کرد تا بلوهون را وادار کند گرالت را تحت اتهامات دروغین اختلاس به مدت چهار روز به زندان بیندازد تا ویچر را وادار به انجام دستوراتش کند.
بلوهون حداقل چهار همسر داشت که هر کدام به طرز مرموزی میمُردند، زمانی که بلوهون از آنها خسته میشد و شخص جدیدی را برای ازدواج پیدا میکرد، بنابراین او دارای چهار پسر قانونی بود، اما هر کدام از مادرانی متفاوت. با این وجود، او پسر بزرگ خود را تبعید کرد، دومی که الکلیای دیوانه بود از دید مردم دور نگه داشته میشد و دو نفر آخر اگموند و زاندر نیز به نظر نمیرسید مناسب جانشینی باشند. به این ترتیب پادشاه تصمیم گرفت همسر دیگری اختیار کند تا برای پسر و وارث دیگری تلاش کند، بدون اینکه این واقعیت را از دو پسر خود پنهان کند. او با ایلدیکو برکل نامزد کرد و قصد داشت بهزودی با او ازدواج کند.
خشمگین از این موضوع، اگموند و زاندر هر دو تصمیم گرفتند کودتا کنند، اگموند به یک مسمومکننده دستور داد تا با استفاده از سم تماسی پادشاه را مسموم کند، با این حال نقشهاش شکست خورد. سوگلیهای زاندر هم که نقشهٔ قتل پادشاه را کشیده بودند به او خیانت کردند و هر دو پسر زندانی شدند. کمی بعد، در حالی که بلوهون در حال پوشیدن لباس مراسم بود، گردنبندی افسون شده که از طرف ایلدیکو برکل به او داده شده بود، دور گلویش پیچید و او را خفه کرد. پزشک که بلافاصله به اتاق رسید، به اشتباه اعلام کرد که بلوهون بر اثر حملهٔ صرع مُرده است. هنگامی که درباریان از مرگ پادشاه رنجیده بودند، وارد اتاق تاجوتخت شدند و شاهزادهٔ تبعیدی، ویراکساس و ایلدیکو برکل که در کنار او نشسته بود را دیدند.
3 دیدگاه
setareh
اینم تو فصل طوفان هاست درسته؟
setareh
خودشه!
Alireza Nz
بله.